۱۴۰۱ آبان ۹, دوشنبه

اعتراض‌های سراسری؛ بازداشت دستکم ۹ شهروند در شهرهای مهاباد، قصرشیرین، سنندج و گیلانغرب/ آزادی دو شهروند بازداشتی با تودیع قرار وثیقه

کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی

اعتراض‌های سراسری

نیروهای امنیتی در مهاباد، قصرشیرین، سنندج، گیلانغرب، دستکم ۹ شهروند را بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل کردند. همچنین، دو تن از باز اشت شدگان در کرمانشاه و سنندج پس از طی مراحل بازجوئی با تودیع وثیقه و یا منع تعقیب آزاد شدند.‌

به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی؛ روز یکشنبه ۸ آبان ماه ۱۴۰۱، ناصر فقه عیسی، فرزند؛ علی، ساکن شهرستان مهاباد از توابع استان آذربایجان غربی، در پی یورش نیروهای امنیتی به منزل وی بازداشت شد.

براساس این گزارش، بازداشت ناصر فقه عیسی در پی یورش نیروهای امنیتی به منزل وی صورت گرفته و از مکان نگهداری، نام ارگان بازداشت کننده و مصادیق حقوقی اتهامات مطروحه بر علیه وی اطلاعی در دست نیست.

همچنین، طی روزهای اخیر، اردلان نجفی، اشکان مرادی، مسعود مرادی، سه تن از شهروندان ساکن شهرستان قصرشیرین از توابع استان کرمانشاه، پس از بازداشت توسط نیروهای امنیتی به مکان نامعلومی منتقل شدند.

تا لحظه تنظیم این خبر از مکان نگهداری و مصادیق حقوقی اتهامات منتسب شده به افراد و وضعیت آنها اطلاعی در دست نیست.‌

در خبری دیگر، روز دوشنبه ۱۱ مهر ماه ۱۴۰۱، هیوا‌ مسعودی، ساکن شهر سنندج مرکز استان کردستان پس از بازداشت توسط نیروهای امنیتی به مکان نامعلومی منتقل شد.‌

براساس این گزارش، هیوا مسعودی از زمان بازداشت فقط ۱ مرحله در تماسی کوتاه با خانواده خود خبر بازداشتش را اعلام کرد و تا این لحظه از حق دسترسی به وکیل و سایر حقوق یک متهم مندرج در ماده ۵ آئین دادرسی کیفری و اسناد بین المللی حقوق بشر محروم است.

در ادامه همچنین، سحرگاه شنبه ۷ آبان ماه ۱۴۰۱، اسماعیل ابراهیمی، ساکن شهرستان مهاباد از توابع استان آذربایجان غربی، پس از بازداشت توسط نیروهای امنیتی به مکان نامعلومی منتقل شد.‌

لازم به ذکر است، بازداشت اسماعیل ابراهیمی در پی یورش نیروهای امنیتی به منزل وی صورت گرفته است.

تا لحظه تنظیم این خبر از مکان نگهداری، مصادیق حقوقی اتهامات و نام ارگان بازداشت کننده اسماعیل ابراهیمی اطلاعی در دست نیست.‌

در ادامه نیز، روز یکشنبه ۸ آبان ماه ۱۴۰۱، رضاالفتی، متولد: ۱۳۷۳، اهل شهرستان گیلانغرب از توابع استان کرمانشاه، در محله نوبهار توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.

تا این لحظه از مصادیق حقوقی اتهامات مطروحه و مکان نگهداری رضا الفتی اطلاعی در دست نیست.‌

در ادامه بازداشتهای گسترده، روز چهارشنبه ۴ آبان ماه ۱۴۰۱، سروه ملایی، متولد: ۱۳۶۳، فعال محیط زیست، ساکن شهر سنندج مرکز استان کردستان، پس از بازداشت توسط نیروهای امنیتی به مکان نامعلومی منتقل شد.‌

تا لحظه تنظیم این خبر از اتهامات مطروحه بر علیه سروه ملایی اطلاعی در دست نیست.‌

همچنین، سحرگاه یکشنبه هشتم آبان ماه ۱۴۰۱، زانیار نبردی، ساکن شهرستان مهاباد از توابع استان آذربایجان عربی پس از بازداشت توسط نیروهای امنیتی به مکان نامعلومی منتقل شد.‌

از دلایل بازداشت، مکان نگهداری و اتهامات مطروحه بر علیه زانیار نبردی اطلاعی در دست نیست.‌

اما روز یکشنبه ۸ آبان ماه ۱۴۰۱، ژینا مدرس گرجی، فعال حقوق زنان، ساکن شهر سنندج مرکز استان کردستان، پس از طی مراحل بازجوئی و تفهیم اتهام با تودیع وثیقه ای به مبلغ ۱۰۰ میلیون تومان از بند کانون اصلاح و تربیت شهر سنندج آزاد شد.‌

براساس این گزارش، آزاد ژینا مدرس گرجی با تودیع وثیقه و پس از تفهیم اتهام (اجتماع و تبانی) صورت گرفته و این فعال مدنی باید در انتظار دریافت ابلاغیه تاریخ دادرسی خود باشد.

لازم به ذکر است، ژینا مدرس گرجی، در تاریخ ۳۰ شهریور ماه ۱۴۰۱، پس از بازداشت توسط نیروهای امنیتی به بازداشتگاه یکی از ارگانهای امنیتی در شهر سنندج منتقل و پس از طی مراحل بازجوئی و بازپرسی سپس به کانون اصلاح و تربیت این شهر منتقل و به علت بلاتکلیفی چندی روزی را در اعتصاب غذا بسر برده بود.

در خبری دیگر، روز یکشنبه ۸ آبان ماه ۱۴۰۱، سید عرفان حسینی، ساکن استان کرمانشاه، پس از بازجوئی و تجمل ۲۴ ساعت حبس آزاد شد.‌

براساس این گزارش از چگونگی آزادی عرفان حسینی و تفهیم احتمالی اتهام به وی اطلاعی در دیت نیست.‌

لازم به اشاره است، عرفان حسینی، در تاریخ ۷ آبان ماه ۱۴۰۱، در جریان برگزاری مجلس چهلم مینو مجیدی در قبرستان میناآباد از توابع استان کرمانشاه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود.‌



source https://zanan.bashariyat.org/?p=52554

زوال نابغه‌های بی‌شناسنامه در سیستان و بلوچستان!

 

محمود نهتانی مربی دانیال شه‌بخش، بوکسور تاریخساز تیم ملی ایران است که در آخرین مصاحبه خود از استعداد سوزی در سیستان و بلوچستان، به دلیل عدم صدور شناسنامه برای کودکانی با ملیت ایرانی صحبت کرد.

به گزارش ایسنا، معدنی از استعدادهای کشف نشده، بدون هویت حقیقی و شناسنامه، ستاره‌هایی که اگر به آن‌ها بها داده شود، شاید طلوع درخشان‌ترین خورشید را در افق ورزش ایران پدید آورند. کودکان با استعدادی که اگر اجازه حضور در عرصه‌های مختلف همچون ورزش،‌ علم، هنر و … را داشته باشند، قطعا می‌توانند به آرمان اهتزار پرچم کشور در قله‌های افتخار و تورق کتاب تاریخ و حماسه ایران کمک کنند.

بر هیچ کس پوشیده نیست که ورزش ایران پشت دیوار بلند استعدادیابی فروغ کمتری یافته، اما شاید بسیاری ندانند که معدنی از استعدادهای ناب ورزشی در گوشه و کنار کشور در انتظار کشف و نمایش توانایی‌هایشان هستند چرا که مسکوت ماندن یا حل نشدن برخی از مشکلات قانونی در مناطق محروم نظیر نداشتن شناسنامه، ضعف‌های زیر ساختی و … ، مانع ظهور استعدادهای درخشان در عرصه‌های ملی و بین‌المللی می‌شود.

بی‌شک نبود استعدادیابی درست یکی از اصلی‌ترین دلایل ضعف ورزش ایران در بحث پشتوانه‌سازی است که در رشته‌های مختلف ورزشی، الگویی درست و خاص برای انجام آن تعریف نشده است. اما درخشش ستاره‌هایی نظیر دانیال شه‌بخش (قهرمان بوکس ایران، دارنده نقره آسیا، دارنده نخستین مدال جهانی تاریخ بوکس در کشور و المپین ایران در توکیو ۲۰۲۰) از منطقه‌ای خاص در سیستان و بلوچستان، حکایت مشتی از خروارها گنج نهفته استعدادهای ورزشی ایران است؛ ستاره‌های دیده نشده و گمنامی که از محله‌های شیرآباد و کریم آباد در مناطق محروم سیستان و بلوچستان داعیه جهانی شدن دارند، به شرطی که تکلیف هویت و شناسنامه آن‌ها روشن شود.

استانی که همواره محروم‌ترین و کم برخوردارترین شهرها، شهرستان‌ها، روستاها و محلات را در خود جای داده است، میزبان مربیان و معلمان دلسوزی چون محمود نهتانی است که شاید اگر او نبود، اکنون ستاره‌ای چون دانیال شه‌بخش هم از همین مناطق به منصه ظهور نمی‌رسید.

محمود نهتانی مربی بوکس درباره مشکلات شناسنامه‌ای و امکاناتی کودکان بدون شناسنامه شیرآباد و کریم‌آباد می‌گوید: “- اینجا (شیرآباد) یکی از مناطق حاشیه‌ای زاهدان است که بنده امسال به عنوان معلم ورزش در آنجا فعالیت می‌کنم. متاسفانه مشکلات ریز و درشت بسیاری برای کودکان و استعدادهای این منطقه وجود دارد. طبق آمار حدودا ۱۵ تا ۲۰ درصد بچه‌های این منطقه شناسنامه ندارند! این مسئله باعث شده تا نتوانیم برخی استعدادهای ورزشی این منطقه را به سطوح بالای ملی و بین‌اللملی برسانیم، چون بدون هویت امکان شرکت کردن آن‌ها در مسابقات کشوری و استعدادیابی‌ها وجود ندارد. البته این مشکل تنها در بحث ورزش نیست، همین الان ما در مدارس این منطقه دانش آموزانی را داریم که فقط به واسطه یک نامه از طرف اداره کل اجازه تحصیل، آن هم تنها تا کلاس ششم را دارند. متاسفانه به دلیل نداشتن شناسنامه پس از آن نمی‌توانند ادامه تحضصیل دهند که اتفاق خوبی نیست.

– در بحث ورزش نیز نفراتی را اینجا شناسایی کرده و دیده‌ام که اگر در مسابقات رسمی انتخابی تیم‌های ملی اعم از بوکس، فوتبال و … شرکت کنند، بی شک فیکس می‌شوند. متاسفانه با اینکه تعداد بسیار زیادی از این بچه‌ها والدینی ایرانی الاصل دارند،‌ شناسنامه‌ای نگرفته‌اند که به همین دلیل شانس حضور در مسابقات کشوری رشته‌های مختلف را از دست می‌دهند. از نظر امکانات هم اگر با مثال بگویم؛ در همین مدرسه ما حدودا ۸۰۰ و خورده‌ای دانش آموز وجود دارند در حالی که میز و نیمکت‌های ما در حد ۴۰۰ نفر است. بسیاری از این دانش آموزان روی زمین می‌نشینند که باعث ناراحتی است. نه تنها امکانات ورزشی خوبی برای این بچه‌ها نداریم، حتی امکانات محدود اولیه هم نیست. این مدرسه توسط یک خیر ساخته شد که به دلیل عدم کمک‌های کافی از طرف مسئولان، مشکلات زیادی دارد. امیدوارم به این دانش آموران توجه شود. در آن صورت قطعا نتایج خوبی را در همه زمینه‌ها شاهد خواهیم بود. جا دارد تاکید کنم که این بچه‌ها ایرانی هستند و باید به آن‌ها شناسنامه تعلق بگیرد.”

اگر صحبت‌های نهتانی در این زمینه را به سطح اول ورزش دنیا تعمیم دهیم،‌ قطعا به مثال‌های موفقی چون تیم ملی فوتبال فرانسه و … می‌رسیم که با استفاده از نخبه‌های مهاجر، عنوان قهرمانی جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه را به دست آورد. اما موضوع بحث در این مطلب مربوط به کودکانی است که از بدو تولد ایرانی هستند ولی هنوز به صورت رسمی و قانونی تبعه این مرز و بوم محسوب نمی‌شوند که یک مشکل بزرگ است.

با پیگیری‌های صورت گرفته توسط خبرنگار ایسنا از انجمن‌ها و اندیشکده‌های فعال در این زمینه، یکی از اصلی‌ترین دلایل عدم اعطای تابعیت (شناسنامه) ایرانی به این کودکان، بحثی است به نام «فرزند زن ایرانی». موضوعی که با وجود قانون درست در این زمینه همچنان با مشکل مواجه است و طبق اطلاعات به دست آمده، دلیل وجود آن عدم اجرای درست قانون است.

«محمدرسول رستمی» مسئول انجمن دیاران نیز درباره علل عدم اعطای شناسنامه به کودکان مستعد شیرآباد می‌گوید: “- انجمن دیاران از سال ۹۶ با هدف تسهیل زیست مهاجران در ایران شکل گرفت و همواره با یک رویکرد عملیاتی سعی کردیم در فاز عملیاتی نیز قدم برداریم. پس از شناخت مشکلات زندگی مهاجران درباره دلایل وجود آن‌ها نیز به سه محور اصلی رسیدیم؛ ۱- یا قانونی برای حل مسائل مهاجران نداریم ۲- یا قانون ناقصی هست که باید اصلاح شود و ۳- یا قانون هست و اجرا نمی‌شود. با وجود این مسائل باید تاکید کنیم که مهاجران صرفا تهدید نیستند و آن‌ها فرصت‌هایی هستند که می‌شود از ظرفیت آن‌ها در راستای منافع ملی استفاده کنیم. در مشکل عدم صدور شناسنامه ایرانی برای کودکان مهاجر (از جمله شیرآباد)، طبق اولویت بندی‌ها به موضوع «فرزندان مادر ایرانی» (کودکی که مادر ایرانی و پدری غیر ایرانی دارد)‌ رسیدیم. طبق قانون امکان اعطای شناسنامه به این کودکان وجود نداشت (بر اساس قانون سخت گیرانه‌ای که سال ۸۵ ثبت شده بود). پس از پیگیری‌های مداوم موفق شدیم مهر ۹۸ قانونی را برای اعطای تابعیت ایرانی به «فرزندان مادر ایرانی» به تصویب برسانیم. طبق این قانون فرقی نمی‌کند پدر یک کودک کجایی باشد، همین که مادر او ایرانی باشد، برای گرفتن شناسنامه و تابعیت کافی است.

– طبق آماری که اداره اتباع در اردیبهشت ۱۴۰۱ به ما داد، این قانون شامل حدودا ۱۰۰ هزار نفر می‌شود که برای گرفتن شناسنامه و تابعیت ایرانی ثبت نام کرده‌اند، اما تا به امروز این قانون به صورت درست اجرا نشده است. بعد از گذشت دو سال نیز این آمار به بیش از ۱۰۰ هزار نفر افزایش یافته است اما تنها ۱۰ درصد این آمار موفق به گرفتن شناسنامه شده‌اند. بیش از ۹۰ هزار نفر شناسنامه نگرفته‌اند که تقریبا ۵۵ تا ۶۰ هزار نفر آن‌ها مربوط به استان سیستان و بلوچستان هستند.

طبق قانون تصویب شده در مجلس جمهوری اسلامی ایران، همه افرادی که با شرایط مذکور درخواست شناسنامه دارند باید پس از گذشت سه ماه و در صورت تایید نهادهای امنیتی، تابعیت ایرانی بگیرند که متاسفانه این قانون به درستی در مناطقی چون سیستان و بلوچستان و حتی خراسان اجرا نمی‌شود. دلایل آن هم مباحثی چون شرایط ویژه امنیتی در این مناطق مطرح می‌شود. گاها درخواست گرفتن شناسنامه از طرف یکی از این افراد ثبت می‌شود که تا ماه‌ها جواب آن از طرف نهادهای ایران نمی‌آید. باید تاکید کنم که طبق قانون، اگر نهادهای امنیتی تا سه ماه جواب استعلام‌ها و تحقیقات خود را برای صدور شناسنامه اعلام نکنند، به معنای مثبت بودن پاسخ است و باید به فرد مذکور شناسنامه بدهند. با این حال این قانون هم اجرا نمی‌شود”

با توجه به صحبت‌های مسئول انجمن دیاران، عمده‌ترین دلیل مشکل کوکان شیرآباد بحث درست اجرا نشدن قانون است چرا که به نظر می‌رسد قانون لازم برای اعطای شناسنامه به این کودکان و این نوع افراد، در کشور وجود دارد. ضمن اینکه باید بار دیگر یادآور شد برخی از این کودکان نخبگانی هستند که می‌توانند در عرصه‌های بین‌اللملی برای پرچم ایران افتخار آفرینی کنند، چرا که بسیاری از آن‌ها طبق گفته محمود نهتانی حتی مادر و پدرانی متولد شده در ایران دارند. به این ترتیب می‌توان به یک نکته مهم مبنی بر طیف مختلف نسل‌ها در بین این افراد رسید که باب جدیدی را برای بحث در این زمینه باز می‌کند.

رستمی ادامه داد: “- طبق قانون مختص اتباع خارجی؛ بند ۴ (فردی که در ایران به دنیا می‌آید و یکی از والدین او هم که غیر ایرانی است و در ایران متولد شده، باید تابعیت بگیرد) و ۵ (کسانی که ایران به دنیا آمده‌اند و تا اتمام ۱۸ سالگی در کشور بوده‌اند، باید شناسنامه بگیرند) ماده ۹۷۶. ما باید برای بسیاری از این افراد شناسنامه صادر کنیم که متاسفانه این اتفاق رخ نداده است. ما به دو روش خون و خاک می‌توانیم هموطن باشیم. این افراد از طریق خاک با ما هموطن هستند و در حقیقت افرادی مثل بنده و شما هم از طریق خون هموطن هستیم. در کشورهایی چون کانادا بحث هموطن از طریق خاک ساده‌تر از ایران گرفته می‌شود. مثلا بسیاری از افراد عازم کانادا شده و فرزند خود را آن‌جا به دنیا می‌آورند تا تابعیت همان کشور را بگیرد.

– قانونی که سال ۹۸ تصویب شد با هماهنگی وزارت رفاه، مجلس و کمیسیون‌های مختلف بود تا برای «فرزندان مادر ایرانی» شناسنامه گرفته شود. ما با ندادن شناسنامه آن‌ها را از ورزش، تحصیل و خیلی از حقوق شهروندی منع می‌کنیم که اتفاق خوبی نیست. کما اینکه بسیاری از آن‌ها پدران و مادرانشان هم در ایران متولد و کاملا ایرانی محسوب می‌شوند (اشاره به صحبت‌های محمود نهتانی). در حقیقت کودکان شیرآباد نسل سوم و چهارم این کودکان هستند. به نظرم باید با توجه ویژه در تلاش برای برطرف کردن این مشکل باشیم. ضمن اینکه قانون رسمی برای این موضوع در کشور وجود دارد. اگر آماری بگوییم، بیش از ۷۰۰ هزار نفر (طیف‌های مختلف نسلی) با مشکل نداشتن شناسنامه مواجه هستند.”

* نگرانی‌ها و پیشنهادی برای استفاده از فرصت‌ها

همانطور که گفته شد این افراد ظرفیت‌های موجود در کشور با ملیتی کاملا ایرانی هستند که اگر قانون رسمی درباره آن‌ها اجرا نشود، شاهد یک فرصت سوزی عظیم در مناطق مختلف کشور خواهیم بود. پیشنهاد می‌شود نهادها و مسئولان کشور با اجرای دقیق‌تر قانون در مناطقی مانند سیستان و بلوچستان یا خراسان، مانع از بین رفتن این فرصت‌ها شوند. ضمن اینکه این نگرانی وجود دارد که با کم‌ رنگ‌تر شدن اجرای این قانون و مخالفت برخی مسئولان با این قوانین، رفته رفته شاهد کم اعتبار شدن این قانون رسمی باشیم.



source https://koodak.bashariyat.org/?p=45512

۱۴۰۱ آبان ۸, یکشنبه

گزارشی درباره کشته شدن فرشته احمدی در جریان اعتراضات مهاباد

هه‌نگاو

فرشته احمدی که در جریان اعتراضات پنج‌شنبه با شلیک مستقیم نیروهای حکومتی کشته شده بود، پیکر وی در یکی از روستاهای اطراف مهاباد به خاک سپرده شد.بر اساس گزارش رسیده به سازمان حقوق بشری هه‌نگاو، شامگاه پنج‌شنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ ( ۲۷ اکتبر ۲۰۲۲)، و در جریان اعتراضات و مقاومت مردمی در مهاباد یک زن جوان به نام فرشته احمدی ۳۲ ساله در حالی که پشت بام منزل خودشان بوده از ناحیه سینه هدف گلوله جنگی نیروهای حکومتی قرار گرفته و جانش را از دست داده است.

به گفته یک منبع مطلع، نهادهای امنیتی حکومت همان شب خواسته‌اند که مراسم خاکسپاری وی شبانه برگزار شود که با مخالفت شدید خانواده ربورو شده‌اند. با این حال اجازه انتقال پیکر فرشته را به شهر سردشت که زادگاهش بوده نداده‌اند.

مراسم خاکسپاری فرشته احمدی روز جمعه در روستای حمزه‌آباد مهاباد برگزار شد.

گفتنیست که فرشته احمدی اهل سردشت و ساکن مهاباد و مادر دو فرزند خردسال نیز بوده است.

در جریان اعتراضات همان روز در مهاباد که در پیر مراسم خاکسپاری اسماعیل مولودی (سمکو) از کشته شدگان چهارم آبان مهاباد انجام گرفت، سه شهروند دیگر اهل مهاباد به نام‌های شاهو خضری، کبرای شیخ سقا و زانیار ابوبکری با شلیک مستقیم نیروهای حکومتی کشته شدند.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=52546

اعتراض‌های سراسری؛ بازداشت دستکم دو شهروند در شهرهای میرجاوه و تهران توسط نیروهای امنیتی

کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی

 

اعتراض‌های سراسری

نیروهای امنیتی در شهرستان میرجاوه از توابع استان سیستان و بلوچستان یک شهروند را بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل کردند. همچنینی یک شهروند دیگر در تهران بازداشت شده است.به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی؛ روز شنبه ۳۰ مهر ماه ۱۴۰۱، یاسر ریگی، ساکن شهرستان میرجاوه از توابع استان سیستان و‌ بلوچستان، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.

در این گزارش آمده است که یاسر بلوچ از معلولیت ذهنی در رنج بوده اما ماموران امنیتی به وضعیت وی هیچگونه توجهی نکرده و بازداشتش کردند.

نا لحظه تنظیم این گزارش، از وضعیت و مکان نگهداری یاسر ریگی اطلاعی در دست نیست.

اما در خبری دیگر، ساعت ۷ عصر سه شنبه ۲۶ مهر ماه ۱۴۰۱، نیلوفر فتحی، ساکن استان تهران، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و جهت تشکیل پرونده به زندان اوین منتقل شده است.

براساس این گزارش، بازداشت نیلوفر فتحی، در حالی که ای در یک دفترخانه اسناد رسمی در خیابان شریعتی تهران بسر می برد توسط ماموران وزارت اطلاعات، صورت گرفته و سپس جهت بازجویی به بند ۲۰۹ این ارگان امنیتی واقع در زندان اوین منتقل شده است.

علیرغم گذشت ۷ روز از تاریخ بازداشت اما از مصادیق حقوقی اتهام و یا علت بازداشت نیلوفر فتحی اطلاعی در دسترس نیست.

از سوی دیگر، روز دوشنبه ۲ آبان ماه ۱۴۰۱، معصومه دینی و حسین آخوندی، شهروندان اهل کرج مرکز استان البرز، پس از اتمام مراحل بازجویی و تفهیم اتهام با تودیع وثیقه آزاد شدند.

براساس این گزارش، آزادی معصومه دینی و حسین آخوندی با تودیع وثیقه صورت گرفته و آنها باید در انتظار دریافت ابلاغیه تاریخ دادگاه خود باشند.

لازم به ذکر است، معصومه دینی و حسین آخوندی، در تاریخ ۲۰ مهر ماه ۱۴۰۱، در محدوده گوهردشت کرج مرکز استان البرز توسط نیروهای امنیتی بازداشت و طی این دوران حسین آخوندی بین زندانهای رجایی شهر و قزلحصار کرج در حال جابجایی بود. معصومه دینی هم به زندان کچویی کرج منتقل شده بود./ به نقل از کمپین فعالین بلوچ،



source https://zanan.bashariyat.org/?p=52529

۱۴۰۱ آبان ۶, جمعه

کشته شدن دست‌کم سه شهروند بر اثر شلیک نیروهای حکومتی در اعتراضات امروز مهاباد

هه‌نگاو

در جریان اعتراضات مردمی روز پنج‌شنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ (۲۷ اکتبر ۲۰۲۲) در شهر مهاباد دست‌کم سه شهروند به نام‌های کبری شیخ سقا، زانیار ابوبکری و شاهو خضری با شلیک مستقیم نیروهای حکومتی کشته شدند.

هه‌نگاو مطلع شده کبری شیخ سقا ۵۵ ساله اهل روستای “دی‌ملا” از توابع چوم مجیدخان و ساکن مهاباد در نزدیکی میدان ملاجامی کشته شده است.

همچنین، هر یک از شاهو خضری و زانیار ابوبکری در جریان اعتراضات امروز با شلیک مستقیم نیروهای حکومتی کشته شده‌اند.

شایان ذکر است یک شهروند دیگر نیز در این اعتراضات کشته شده که هه‌نگاو تا کنون قادر به احراز هویت وی نشده است.

اعتراضات امروز مهاباد متعاقب برگزاری مراسم خاکسپاری اسماعیل مولودی معروف به سمکو آغاز شد که طی مدت کوتاهی بیش از ۲۰ هزار نفر به خیابان‌ها آمده و شماری از ادارات دولتی نظیر اداره، دارایی، کمیته امداد، شهربانی و همچنین چند بانک برای چندین ساعت در تصرف مردم بود. همچنین کلانتری ۱۱ این شهر و نیز مرکز صدا و سیما توسط مردم به محاصره در آمده بود.

بر اساس تصاویر و اظهارات شاهدان عینی، نیروهای سپاه پاسداران و یگان ویژه در جریان اعتراضات امروز بر بام عمده مراکز دولتی مستقر شده و به سوی مردم تیراندازی کرده‌اند. هه‌نگاو می‌تواند تایید کند که نیروهای حکومتی طی امروز به صورت گسترده از گاز اشک‌آور و سلاح‌ها جنگی استفاده کرده‌اند.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=52518

بازداشت یک دختر دانشجو توسط نیروهای نظامی در دانشگاه علوم پزشکی زاهدان

کمپین فعالین بلوچ

کمپین فعالین بلوچ| روز پنج شنبه ۵ آبان ماه ۱۴۰۱، نیروهای نظامی در زاهدان، یک دختر دانشجو را از مقابل دانشگاه علوم پزشکی زاهدان بازداشت کردند.از هویت این دانشجوی دختر تا لحظه تنظیم خبر اطلاعی در دسترس نیست.

گفته می شود نیروهای نظامی در حوالی عصر در مقابل دانشگاه مستقر شده اند.

گفتنی است، روز چهارشنبه ۴ آبان ماه ۱۴۰۱، دستکم ۱۲ دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی زاهدان توسط نیروهای نظامی بازداشت، و شماری از آنها پس از ضرب و جرح و گرفتن تعهد آزاد شده اند.

برای دیدن ویدیو به لینک زیر مراجعه کنید.

https://ift.tt/HXzbIFT



source https://zanan.bashariyat.org/?p=52513

مادر رضا حقیقت‌نژاد با تایید ربوده شدن پیکر پسرش، از مردم ایران خواست صدای او باشند

خبرگزاری BBC

بیگم‌جان رئیسی، شش سال بود که پسرش را ندیده بود

بیگم‌جان رئیسی، مادر رضا حقیقت‌نژاد، روزنامه‌نگار ایرانی رادیو فردا با انتشار ویدیویی تایید کرد که پیکر فرزندش در فرودگاه ربوده شده و خواسته که صدایش به مردم ایران برسد.آقای حقیقت‌نژاد، روزنامه‌نگار رادیو فردا بود که ۲۵ مهر در اثر ابتلاء به «بیماری سرطان روده بزرگ و متاستاز آن به کبد» پس از شش ماه درمان در بیمارستان شاریته برلین، آلمان درگذشت.

خانواده او خواستار خاکسپاری فرزندشان در ایران شدند، اما با ورود پیکرش به فرودگاه ایران، «ماموران اطلاعات سپاه پاسداران» آن را ربودند.

مادر آقای حقیقت‌نژاد در این ویدیو گفت که شش سال بود پسرش را ندیده و طی شش ماه بیماریش از این موضوع بی‌اطلاع بوده است.

خانم رئیسی گفت به خانواده آقای حقیقت‌نژاد اجازه ورود پیکر پسرش را دادند اما در فرودگاه «سپاه یا نیروی انتظامی» او را ربودند.

او از مردم خواست صدایش باشند و پیامش را به سراسر کشور برسانند.

رادیوفردا می‌گوید بر اساس اطلاعاتی که دریافت کرده، خانواده آقای حقیقت‌نژاد «تحت فشار قرار گرفته‌اند تا پیکر او را در قبرستان دیگری دفن کنند، ولی خانواده در برابر این خواسته مقاومت می‌کنند و جنازه همچنان در اختیار نیروهای امنیتی است.»

جیمی فلای، رئیس رادیو اروپای آزاد طی بیانیه‌ای ربوده شدن پیکر آقای حقیقت‌نژاد را محکوم کرده و این اقدام را «شرم‌آور و نفرت‌انگیز» خواند.

آقای فلای، حقیقت‌نژاد را «روزنامه نگاری درخشان» توصیف کرد و در بیانیه‌ خود افزود: «او تا پایان، خواهان آزادی و عدالت برای هموطنان ایرانی خود و قهرمان بی‌صداها» بود.

رضا حقیقت‌نژاد که در سال‌های اخیر نیز به عنوان کارشناس و تحلیل‌گر مسائل سیاسی با رسانه‌های فارسی زبان خارج از ایران همکاری می‌کرد.

او تا آخرین روزهای زندگیش، اعتراضات و حوادث ایران را دنبال می‌کرد وبه تحولات داخل ایران واکنش نشان می‌داد.

این روزنامه‌نگار که از چند ماه پیش درگیر بیماری شده بود، در هفته‌های اخیر برای طی مراحل درمان از پراگ به برلین رفته بود.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=52511

خبرگزاری IRANWIRE

دکتر«شیرین فرقانی»، دندان‌پزشک تهرانی است که در تجمع روز چهارشنبه چهارم آبان ۱۴۰۱ در مقابل ساختمان نظام پزشکی مورد حمله نیروهای سرکوب قرار گرفته است

او دکتر «شیرین فرقانی»، دندان‌پزشک تهرانی است که در تجمع روز چهارشنبه چهارم آبان ۱۴۰۱ در مقابل ساختمان نظام پزشکی مورد حمله نیروهای سرکوب قرار گرفته است: «ما قرار بود به نظام پزشکی که خانه خودمان است، برویم و یک تجمع مسالمت‌آمیز داشته باشیم تا ببینیم چه می‌شود کرد اما نه تنها ما را به خانه خودمان راه ندادند بلکه به ما حمله کردند، گاز اشک‌آور زدند و با گلوله‌های ساچمه‌ای و پینت بال به ما شلیک کردند.»

روایت او و دو پزشک دیگر را درباره تجمع پزشکان و آن‌چه گذشت، در زیر می‌خوانید.

روز چهارم آبان بر اساس فراخوان روزهای پیش قرار بود پزشکان در حمایت از اعتراضات سراسری در ساختمان نظام پزشکی تجمع اعتراضی برگزار کنند. پزشکان می‌گویند درهای ساختمان نظام پزشکی بسته بوده است و پزشکان تجمع‌کننده مقابل ساختمان به شدت توسط نیروهای امنیتی با شلیک گاز اشک‌‌آور، شات‌گان و پینت‌بال  سرکوب شده‌اند.

«محمد رازی»، قائم مقام سازمان نظام پزشکی تهران بزرگ پس از برخورد با این تجمع، از سمت خود استعفا داد.

او در گفت‌وگو با «ایلنا»، دو دلیل عمده برای این اقدام خود را «عدم احترام به جامعه پزشکی و هتک حرمت به پزشکانی عنوان کرد که قصد برگزاری تجمعی مسالمت‌آمیز در این سازمان را داشتند.

ساعتی بعد، «موید علویان»، رییس هیات مدیره نظام پزشکی تهران نیز استعفا داد. او در برگه استعفای خود نوشت: «به دلیل این که امکان انجام تکالیف قانونی و محوله خود را ندارم، از عضویت هیات مدیره کنار می‌روم.»

شیرین فرقانی، دندان‌پزشکی که در تجمع روز گذشته حضور داشته است، می‌گوید: «من دیروز، چهارم آبان، طبق اطلاع‌رسانی که شده بود، رفتم جلوی در نظام پزشکی. خبری نبود، یک تعدادی پراکنده جمع شده بودند. به ما گفتند چند نفر را گرفته و تجمع را به هم زده‌اند. نیروهای انتظامی هم داشتند جمعیت را پراکنده می‌کردند. ما داشتیم به خیابان‌های عقب‌تر برمی‌گشتیم که مردم جمع شده‌ بودند. ناگهان یک سری موتورسوار از روبه‌رو به طرف ما که در پیاده‌رو حرکت می‌کردیم، آمدند و بی‌هدف اسلحه را طرف من و خواهرم گرفتند و با گلوله‌های پینت‌بال و ساچمه‌ای شلیک کردند.»

او توضیح می‌دهد که آثار کبودی شلیک بر تمام بدن‌ آن‌ها دیده می‌شود و لبش ترکیده است.

این دندان‌پزشک تاکید می‌کند که این اتفاق زمانی برای آن‌ها رخ داده که هنوز تجمع و اعتراضی شکل نگرفته بوده است: «اعتراض در خیابان‌های بالاتر و پس از این ماجرا شکل گرفت. ما شعار می‌دادیم و نیروهای سرکوب با گاز اشک‌آور به ما حمله می‌کردند. مردم در خانه‌ها را باز می‌کردند و ما را در پارکینگ‌هایشان پناه می‌دادند.»

این دندان‌پزشک به دلیل خونریزی از ناحیه لب، زودتر از دیگر همکارانش تجمع را ترک کرده است. به «ایران‌وایر» می‌گوید: «مجبور شدم به مطب خودم بیایم و با کمک یکی از دوستانم، لبم را بخیه بزنم.»

او توضیح می‌دهد که قرار نبوده است در تجمع اعتراضی پزشکان و دندان‌پزشکان خشونتی رخ دهد: «قرار بود به خانه خودمان برویم، صحبت کنیم و ببینیم برای این وضعیت چه می‌شود کرد. اما حالا نه تنها ما را در نظام پزشکی، خانه خودمان راه ندادند بلکه موقع برگشتن، ما را بی دلیل هدف حمله قرار دادند.»

پزشک دیگری که نمی‌خواهد نامش عنوان شود، برای «ایران‌وایر» نوشته است: «در حال بالا رفتن از خیابان کارگر بودیم و قبل از رسیدن به سازمان نظام پزشکی، دیدیم که انبوه همکاران دارند از پیاده‌رو به سمت پایین می‌آیند. ما هم ملحق شدیم به جمع‌شان. چند تن از اساتید هیات علمی که سابقه ریاست داشتند هم حضور داشتند. جمعیت می‌گفتند که در سازمان نظام پزشکی را بسته‌اند و سرکوب شدید باعث شده است جمعیت به سمت پایین حر‌کت کنند.»

او افزوده به محض رسیدن جمعیت پزشکان به خیابان، تیراندازی به سمت آن‌ها آغاز شده است: «به سر معترضان شلیک می‌کردند، طوری که گلوله به حد فاصل دو چشمِ یکی از همکاران خانم اصابت کرد. به سمت کوچه‌ها گاز اشک‌آور شلیک می‌شد و علناً یک نفر سوار بر موتور ایستاده بود سر کوچه و همین‌طور رندوم تیراندازی می‌کرد.»

این پزشک گفته است به علت تنگی نفس شدید، نتوانسته است تظاهرات را ادامه دهد.

پزشک دیگری ضمن تایید این روایت‌ها، به «ایران‌وایر» می‌گوید: «سر خیابون هفدهم پیاده شدم. تنها بودم. چند تا خانم را دیدم، گفتم شما پزشک هستید؟ گفتند بله، در ساختمان نظام پزشکی را بستند. گفتم مگر خودشان نگفتند می‌توانید امروز بیایید برای تجمع، در را چرا بسته‌اند؟! حرفم نصفه ماند. یک دفعه شروع به تیراندازی به طرف ما کردند. من که غافل‌گیر شده بودم، فقط دویدم و پشت یک ماشین سنگر گرفتم. بعد دیدم آن طرف‌تر، چند نفر جلوی یک خانه که در آن را باز کرده بود، جمع شدند. یک خانم دکتر پایش تیر ساچمه‌ای خورد، دو تا هم پینت‌بال پشت قفسه سینه‌اش زده بودند. می‌گفت دارم می‌سوزم. ولی بیشتر از عصبانیت و خشم بود که داشتیم می‌سوختیم. راستش وقتی در نظام پزشکی را بسته دیدم، احساس یتیم بودن کردم. درد این احساس بیشتر از درد گلوله ساچمه‌ای بود.»



source https://zanan.bashariyat.org/?p=52508

جانباختن یک دختر ۱۶ ساله در اعتراضات سنندج جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱

جانباختن یک دختر ۱۶ ساله در اعتراضات سنندج

سارینا ساعدی دختر نوجوان ۱۶ ساله اهل سنندج روز گذشته پس از یک روز بستری بودن در بیمارستان در اثر شدت جراحات جانباخت.بر اساس گزارش رسیده به سازمان حقوق بشری هه‌نگاو، سارینا ساعدی در جریان اعتراضات مردمی سنندج در شامگاه چهارشنبه ۴ آبان ۱۴۰۱ (۲۶ اکتبر ۲۰۲۲) در محله نایسر سنندج توسط نیروهای حکومتی با باتوم مورد ضرب و شتم قرار گرفته و از ناحیه سر با ضربات متعدد باتوم به شدت مجروح و دچار خونریزی مغزی شده بود.

سارینا ساعدی در اثر شدت ضرباتی که به سرش وارد شده بود روز پنج‌شنبه ۵ آبان در بیمارستان توحید سنندج جانباخت و تحت فشار نهادهای امنیتی شامگاه همان روز مراسم خاکسپاری وی برگزار شده است.

به گفته یکی از نزدیکان خانواده ساعدی، مراسم خاکسپاری سارینا ساعدی در فضایی کاملاً امنیتی و تنها با حضور کمتر از ۱۰ نفر از اعضای خانواده‌اش برگزار شده است.

این منبع که به دلایل امنیتی نخواست نامش فاش شود در ادامه گفت: ” نهادهای امنیتی خانواده ساعدی را تهدید کرده‌اند که باید درلیل مرگ دخترشان را خودکشی اعلام کنند”.



source https://koodak.bashariyat.org/?p=45507

گزارش سی‌ان‌ان از آخرین ساعات زندگی نیکا شاکرمی؛ یک شاهد: ماموران دستگیرش کردند

خبرگزاریVOA

 

شبکه خبری «سی ان ان» در روز چهارشنبه ۲۶ اکتبر گزارشی تحقیقاتی را در مورد مرگ نیکا شاکرمی پخش کرد. در این گزارش سعی شده که تا حد ممکن مشخص شود که او در شب ۲۰ سپتامبر کجا بوده و چه می کرده است.

پس از مرگ مهسا امینی، زن ۲۲ ساله اهل سقز به هنگام بازداشت توسط پلیس اخلاق، اعتراضاتی شکل گرفت که به تدریج در سراسر ایران گسترده شد و با سرکوب شدید نیروهای امنیتی مواجه شد. ادامه این اعتراضات به مرگ تعداد زیادتری از جمله فهرست بلندبالایی از زنان و دختران جوان، منجر شد.

یکی از این دختران قربانی، نیکا شاکرمی دختر ۱۶ ساله‌ای بود که مقامات ایرانی درباره‌ مرگش علل مختلفی را ذکر کردند. ابتدا گفتند که مرگ او ربطی به اعتراضات ندارد و او از پشت بام یک خانه سقوط کرده است. ولی بعد ادعا شد که او خودکشی کرده است.

شبکه خبری «سی‌ان‌ان» در روز چهارشنبه ۲۶ اکتبر گزارشی تحقیقاتی را در مورد مرگ نیکا شاکرمی پخش کرد. در این گزارش که با بررسی بیش از ۵۰ ویدیو از شب ۲۰ سپتامبر و صحبت با کسانی که آن شب با نیکا بوده اند تهیه شده، سعی شده که تا حد ممکن مشخص شود که او در شب ۲۰ سپتامبر کجا بوده و چه می کرده است.

آن چه مسلم است این که نیکا در شب ۲۰ سپتامبر در تظاهرات اعتراضی حضور فعالی داشته. در یکی از ویدئوها او در حالی که در میانه‌ تظاهرات روی یک کانتینر زباله ایستاده و با شور و حرارت روسری شعله‌ورش را بالای سر می‌چرخاند، دیده می‌شود.

ویدیویی دیگر او را ساعت ۷ شب بیستم سپتامبر کنار پارک لاله در میان گروهی از جوانان معترض نشان می‌دهد که از راه دور به ماموران ضد شورش سنگ پرتاب می‌کند.

بنا به تحقیقات سی‌ان‌ان به نظر می‌رسد که او با آمدن ماموران بیشتر از طریق بلوار کشاورز و خیابان وصال شیرازی به سوی خیابان انقلاب می رود و پیش از ساعت ۸ شب تماسی تلفنی برقرار می‌کند.

با تاریک شدن هوا حضور ماموران بیشتر می‌شود و نیروهای امنیتی به محلی که نیکا آن‌جاست می رسند. در یکی از ویدیوها می بینیم که معترضان توسط ماموران لباس شخصی دستگیر می‌شوند.

یکی از تظاهر کنندگان به سی‌ان‌ان گفته است: «خودم دیدم که پلیس زنان رو با باتون می‌زد. خیلی از آنها رو گرفتن و بردنشون تو وَن‌های پلیس»

ویدیویی دیگر، که از داخل یک خودرو گرفته شده، نیکا را در ساعت ۸:۳۷ دقیقه همان شب نشان می‌دهد که سعی می کند خود را در بین ماشین‌هایی که در ترافیک مانده‌اند از چشم ماموران پنهان کند. صدای زنی شنیده می‌شود که می‌گوید: «تکون نخور! تکون نخور!»

این آخرین ویدیویی است که نیکا در آن دیده می‌شود. سرنشین خودرویی که فیلم از درون آن گرفته شده به سی‌ان‌ان گفت: «چند تا مامور هیکلی اومدن و گرفتنش… خودم دیدم که گرفتنش و انداختنش تو ماشین.»

بنا به تحقیقات سی‌ان‌ان در این ساعت نیروهای امنیتی همه جا بوده‌اند و نیکا کاملا در محاصره نیروهای پلیس بوده است.

بنا بر گواهی فوتی که در بی‌بی‌سی فارسی منتشر شده و سی‌ان‌ان هم اصالت آن را تایید می‌کند، نیکا صبح روز بعد یعنی ۲۱ سپتامبر فوت کرده بوده. در این گواهی دلیل فوت «صدمات متعدد ناشی از اصابت جسم سخت» عنوان شده است.

ولی خانواده نیکا تا ۱۰ روز بعد از مرگ او با خبر نشدند. مادر و خاله نیکا در مصاحبه‌هایشان گفته‌اند که منابع موجه به آن‌ها گفته‌اند که نیکا در آن ده روز در بازداشت بوده است.

اما بعد مقامات دولتی یک ویدیوی دریافت‌شده از دوربین مداربسته‌ای را منتشر کردند و مدعی شدند که نیکا دیروقت همان شب با سقوط از این ساختمان کشته شده و موضوع ربطی به اعتراضات نداشته است. در این ویدیو دختری آرام را می بینیم که از سر یک کوچه به سمت ساختمان می‌آید، زنگ می زند. در باز می شود و او به داخل ساختمان می‌رود. مقامات نگفته‌اند که چه کسی و به چه دلیل او را به پایین ساختمان پرت کرده است و سی‌ان‌ان می‌گوید که نمی‌تواند روز فیلم‌برداری و هویت دختری را که در فیلم دیده می شود، تایید کند.

مادر نیکا می گوید که این دختر، نیکا نیست و سی‌ان‌ان هم معتقد است که به نظر نمی‌رسد این دختر آرام همان دختری باشد که چند ساعت قبل در ویدیوهای بررسی شده چنان حضور پر شور و هیجانی داشته است.

مقامات ایران به سوالات سی‌ان‌ان در مورد این که آیا نیکا هرگز در ساعات پیش از مرگش در بازداشت پلیس بوده است یا نه، پاسخی نداده‌اند.

سی‌ان‌ان گزارش تحقیقاتی اش را چنین به پایان می‌برد: «آن چه مشخص است این که نیکا در مرکز تظاهراتی که توسط پلیس سرکوب شد، حضوری فعال داشته است.»



source https://zanan.bashariyat.org/?p=52505

حمله مأموران به مراسم چهلم نیکا شاکرمی؛ مادر نیکا: پرپر شدنت بذر آزادگی را شکوفا کرد

خیرگزاری VOA

سخنرانی نسرین شاکرمی، مادر نیکا شاکرمی، در مراسم چهلم او، پنج‌شنبه ۵ آبان ۱۴۰۱

 

مادر نیکا شاکرمی در مراسم چهلم این نوجوان ۱۶ ساله جان‌باخته در جریان سرکوب اعتراضات سراسری گفت که وقتی می‌بیند کشته شدن دخترش «بذر پاک تفکر و آزادگی» را در دل دیگران شکوفا می‌کند، «شکرگزار» می‌شود.نسرین شاکرمی، روز پنج‌شنبه در مراسم چهلم دخترش در آرامستان روستای حیات‌الغیب در لرستان، در سخنانی گفت: «نیکای من، غمگین‌ترین و شکسته‌ترینم برای رویاهای در خاک خفته‌ات. تا ابد در عذابم برای رنج‌هایت.»

او اضافه کرد: «اما دلبندم، وقتی می‌بینم با پرپر شدنت بذر پاک تفکر، آزادگی، شهامت و شرافت در دل عزیزانی دیگر شکوفا می‌شود، خوشحالم و شکرگزار.»

سخنرانی مادر نیکا شاکرمی در چهلمین روز کشته شدن او با وجود جو شدید امنیتی

 دانلود 

این مراسم با حمله نیروهای حکومتی به حاضران مواجه شد و مأموران به مردم شلیک کردند.

یک منبع آگاه در این باره به صدای آمریکا گفت، پس از سخنان مادر نیکا شاکرمی در مراسم و شعار دادن حاضران، مأموران حکومتی پل مواصلاتی جاده و آرامستان حیات‌الغیب را به قصد بازداشت حاضران بسته‌اند، اما با مقاومت مردم مواجه شده‌اند.

به گفته این منبع نزدیک به خانواده شاکرمی، مأموران حکومتی با شلیک تیر ساچمه‌ای عده‌ای از حاضران را زخمی کرده‌اند و جو به‌شدت امنیتی بوده است.

در این مراسم مردم از شهرهای کوهدشت، خرم‌آباد، ویسیان و معمولان حضور داشته‌اند و مردم علاوه بر هم‌خوانی ترانه «دایه دایه وقت جنگه»، شعارهایی از جمله «امسال سال خونه، سیدعلی سرنگونه» «نیکای ما رو بردن، جنازه‌ش رو آوردن»، «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر خامنه‌ای» داده شده است.

به گفته این منبع آگاه، مأموران امنیتی گوشی شماری از حاضران را پس از مراسم توقیف کرده‌اند.

شماری از شرکت‌کنندگان در مراسم چهلم نیکا شاکرمی، پس از حمله مأموران، با پرتاب سنگ با آنها مقابله کردند.

 

حاضران در مراسم چهلم نیکا شاکرمی همچنین شعار «این همه لشکر آمده، به عشق نیکا آمده» و «آزادی آزادی آزادی» داده‌اند.

شماری از زنان شرکت‌کننده در این مراسم حجاب اجباری نیز خود را از سر درآورده‌اند.

 

 

معترضان در مراسم نیکا شاکرمی شعار دادند: «لرستان تا کردستان، جانم فدای ایران»

 

 

گزارش‌های تصویری حاکی از آن است که روز پنج‌شنبه پنجم آبان، معترضان در خرم‌آباد شعار می‌دهند: «نیکای ما رو بردن، جنازه‌ش رو آوردن» و «ما همه نیکا هستیم، بجنگ تا بجنگیم.»

پیشتر خانواده نیکا شاکرمی، مراسم چهلم او بعدازظهر پنج‌شنبه بر مزار او در آرامستان روستای حیات‌الغیب در لرستان برگزار شد.

 

هم‌زمان با برگزاری مراسم چهلم نیکا شاکرمی در لرستان، دانشجویان معترض در دانشگاه آزاد تهران نیز راهپیمایی کردند و شعار دادند: «نیکای ما رو بردن، جنازه‌ش رو آوردن.»

 

  • گزارش پژوهشی سی‌ان‌ان از کشته شدن نیکا شاکرمی

شبکه خبری سی‌ان‌ان در یک گزارش پژوهشی با تحلیل ۵۰ ویدئو و گفت‌وگو با شش شاهد، نوشت که نیکا شاکرمی چند ساعت پیش از آن که ناپدید شود، به دست پلیس تعقیب و سپس بازداشت شده است.

مقامات جمهوری اسلامی ادعا کرده‌اند که نیکا شاکرمی با پریدن از روی یک پشت‌بام خودکشی کرده است.

سی‌ان‌ان با انتشار تصاویری از اعتراضات ایران، نیکا شاکرمی را یکی از چهره‌های شاخص در اعتراضات معرفی می‌کند و با استناد به ویدئویی، می‌گوید او حین فرار از مأموران پشت یک ماشین قایم شده و می‌گوید «حرکت نکن! حرکت نکن!»

 

 

  • اعتراضات سراسری

دور جدید اعتراضات از ۲۵ شهریور آغاز شده و در همه استان‌های کشور جریان داشته است.

در جریان این دور اعتراضات که پس از مرگ تحت بازداشت مهسا (ژینا) امینی از سر گرفته شده است، تا کنون شعارهایی از جمله «مرگ بر خامنه‌ای»، «مرگ بر دیکتاتور»، «زن، زندگی، آزادی»، «خامنه‌ای قاتله، حکومتش باطله»، «فتنه ۵۷، عامل هر فلاکت»، «این آخرین پیامه، هدف خود نظامه»، «آذربایجان بیدار است، حامی کردستان است»، «کردستان، چشم و چراغ ایران»، «کشتن برای روسری، تا کی چنین خاک بر سری»، «نه روسری، نه توسری، آزادی و برابری»، «فکر نکنید امروزه، قرار ما هرروزه»، «وای به روزی که مسلح شویم»، «رضا شاه،‌ روحت شاد» داده شده است.

مهسا امینی ۲۲ ساله که به همراه خانواده‌اش از سقز به تهران سفر کرده‌ بود، ۲۲ شهریور توسط گشت ارشاد بازداشت و به مرکز پلیس امنیت اخلاقی، مشهور به بازداشتگاه وزرا منتقل شد. او ساعاتی بعد با آمبولانس به بیمارستان کسری برده شد و در بخش مراقبت‌های ویژه بستری شد و ۲۵ شهریور جان باخت.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=52503

۱۴۰۱ آبان ۵, پنجشنبه

فاطمه الفی و سید امیر رشیدی توسط نیروهای امنیتی در تبریز بازداشت شدند

خبرگزاری هرانا

    •  فاطمه الفی و سید امیر رشیدی زوج ساکن تبریز، روز چهارشنبه ۴ آبان‌ توسط نیروهای امنیتی در تبریز بازداشت و به زندان این شهر منتقل شدند.به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز چهارشنبه ۴ آبان ۱۴۰۱، دو شهروند توسط نیروهای امنیتی در تبریز بازداشت شدند.

هویت این شهروندان “فاطمه الفی و سید امیر رشیدی زوج ساکن تبریز” توسط هرانا احراز شده است. این شهروندان پس از بازداشت به زندان تبریز منتقل شده اند.

محمد رشیدی فرزند این زوج ساکن تبریز ضمن اعلام خبر بازداشت پدر و مادرش در صفحه شخصی خود نوشته است: “در تماس تلفنی که چند دقیقه  مادرم با ما داشت اطلاع داد که در زندان مرکزی تبریز در بازداشت هستند و احتمالا روز شنبه به پرونده مادر و پدرم و دیگر بازداشت شدگان رسیدگی خواهد شد.”

در رابطه با اعتراضات سراسری شهریور-مهر ۱۴۰۱

بازداشت مهسا امینی زن جوان ۲۲ ساله به جرم بدحجابی توسط پلیس امنیت اخلاقی و سپس جان باختن او در زمان بازداشت به موج گسترده ای از اعتراضات سراسری در ایران دامن زد. معترضان با شعار محوری “زن، زندگی، آزادی” در اعتراض به عملکرد، قوانین و ساختار حکومت معترض به خیابانها آمدند. هرانا با انتشار گزارشی ۲۱۵ صفحه ای به بررسی آماری، تحلیل و جمع بندی از بیست روز نخست اعتراضات (۲۶ شهریور تا ۱۳ مهر ۱۴۰۱) اختصاص داد. در گزارش مذکور علاوه بر تحلیل جغرافیایی و ارائه نقشه و نمودار، هویت ۲۰۰ جان باخته احتمالی از جمله ۱۸ کودک و نوجوان، برآورد از ۵۵۰۰ بازداشت شده به همراه هویت ۵۶۳ تن از شهروندان بازداشت شده، ۱۲۳ دانشجو و ۳۶ روزنامه نگار یا فعال عرصه خبر ارائه شده است. همچنین در کنار بخش های متعدد دیگر، مجموعه کاملی از ۶۹۸ گزارش ویدیویی راستی آزمایی شده به تفکیک زمان و موضوع در این گزارش لحاظ شده است. این گزارش اعتراضات در ۳۴۲ نقطه کشور در تمام استانهای کشور از جمله ۱۰۵ شهر و ۶۸ دانشگاه را بررسی کرده است.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=52497

خشونت خانگی؛ قتل یک زن توسط همسرش در ساوجبلاغ

خبرگزاری هرانا

 

روز چهارشنبه ۴ آبان ماه، یک زن ۲۲ ساله، در ساوجبلاغ، استان البرز به بهانه اختلافات خانوادگی توسط همسرش به قتل رسید. متهم به قتل توسط پلیس بازداشت و به مراجع قضایی معرفی شد.به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از عصر ایران، روز چهارشنبه ۴ آبان ماه ۱۴۰۱، یک زن ۲۲ ساله توسط همسرش در ساوجبلاغ به قتل رسید.

علی سلیمانی، فرمانده انتظامی شهرستان ساوجبلاغ البرز در این خصوص گفت: “روز گذشته ساعت ۱۵ خبری مبنی بر کشف جسد یک خانم جوان در اطراف کردان به مرکز پیام پلیس آگاهی شهرستان ساوجبلاغ اعلام و کارآگاهان برای بررسی موضوع به محل حادثه اعزام شدند.”

وی افزود: “بررسی های ابتدایی پلیس حاکی از این بود که مقتول بر اثر اصابت ضربه به سر فوت شده است.”

علی سلیمانی، با بیان اینکه «قاتل در کمتر از ۶ ساعت توسط پلیس آگاهی شناسایی و دستگیر شد»، اظهار کرد: “در تحقیقات تکمیلی متهم ضمن اعتراف به انجام قتل، انگیزه خود را اختلافات شدید خانوادگی اعلام کرد و وی پس از تکمیل پرونده به مراجع قضایی معرفی شد.”

 



source https://zanan.bashariyat.org/?p=52495

احراز هویت ۵۷ دانش‌آموز بازداشت شده در کُردستان

احراز هویت ۵۷ دانش‌آموز بازداشت شده در کُردستان توسط هه‌نگاو + اسامی

بر اساس تحقیقات هه‌نگاو، متعاقب شروع اعتراضات دانش‌آموزان در مدارس و بعضا بیرون از مدرسه نیروهای امنیتی به شدیدترین نحو به سرکوب و آزار دانش‌آموزان روی آورده‌اند.

در این راستا طی روزهای گذشته ده‌ها دانش‌آموز در شهرهای مختلف توسط نهادهای امنیتی ربوده شده‌اند که سازمان حقوق بشری هه‌نگاو تاکنون توانسته است هویت ۵۷ تن از آنان را احراز کند.

با استناد به آمار به ثبت رسیده در مرکز آمار و اسناد سازمان حقوق بشری هه‌نگاو، طی ۳۵ روز گذشته دست‌کم ۱۶ دختر دانش‌آموز دختر و ۴۱ دانش‌آموز پسر کُرد توسط نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران ربوده شده‌اند.

شایان ذکر است نیما شفیق‌دوست ۱۶ ساله و اهل سلماس، یکی از کودکانی بود که در حالی که به شدت مجروح شده بود توسط نیروهای امنیتی ربوده شده و پس از چند روز در اختیار نیروهای امنیتی جانش را از دست.

بیشترین آمار بازداشت شده نوجوانان در شهرهای جوانرود و سقز با ۱۰ مورد ثبت شده است.

هه‌نگاو معتقد است که بیش از ۱۵۰ دانش‌آموز کُرد توسط نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی ربوده شده‌اند اما به دلیل قطعی اینترنت و فشار نهادهای امنیتی بر خانواده‌های آنها تاکنون امکان دسترسی به اطلاعات بیشتری در این خصوص میسر نبوده است،

استان کُردستان (سنندج) ٢٧ مورد (۶ دختر و ٢١ پسر)

سنندج؛
۱ـ پارسا زلیخاپور ۱۶ ساله ۲- نیما ساعدی ۱۷ ساله ۳ـ متین اسدی ۱۸ ساله ۴ـ آتوسا حسینی ۱۸ ساله ۵ـ هدیه میهمی ۱۸ ساله ۶ـ راحله جعفری ۱۸ ساله ۷ـ آلان حسینی ۱۶ ساله ۸ ـ هورام حسینی ۱۵ ساله

سقز؛
۱ـ آرین مجیدی ۱۷ ساله ۲ـ میدیا رحیمی ۱۷ ساله ۳ـ ریباز رضایی ۱۷ ساله ۴ـ آریا مجیدپور ۱۸ ساله ۵ـ میلاد میرزایی ۱۸ ساله ۶ـ کیهان هاشمی ۱۷ ساله ۷ـ آرین عبدالله‌زاده ۱۷ ساله ۸ ـ محمد محمدزاده ۱۶ ساله ۹ـ دیار آزموده ۱۷ ساله ١٠ـ زانا صابری ١٧ ساله

دهگلان (دیولان)

۱ـ دلنیا خانی ۱۷ ساله ۲ـ سوران مبارکی ۱۷ ساله ۳ـ سارو مرادی ۱۷ ساله

قروه؛

۱ـ ماهان خدادوست ۱۷ ساله

سروآباد؛

۱ـ پروا حسینی ۱۷ ساله ۲ ـ شنیا حسینی ۱۷ ساله ۳ـ اشکان ابراهیمی ۱۷ ساله ۴ـ آریا مرادی ۱۷ ساله ۵ ـ مبین مرادی ۱۷ ساله

استان کرمانشاه ۱۵ مورد (۷ دختر و ۸ پسر)

پاوه؛
۱ـ سینا نادری ۱۶ ساله ۲ـ انس ولدبیگی ۱۷ ساله ۳ـ ماهان فتحی ۱۷ ساله ۴ـ آکار سلیمی ۱۶ ساله ۵ ـ آیدا درویشی ۱۷ ساله

جوانرود (جوانرو)
۱ـ برزان مصطفایی ۱۷ ساله ۲ـ سوران عزیزی ۱۶ ساله ۳ـ آمانج قاسمی ۱۶ ساله ۴ـ کیمیا علیمرادی ۱۷ ساله ۵ـ سندوس یعقوبی ۱۷ ساله ۶ـ هیرو نوری ۱۷ ساله ۷ـ الینا رنجبر ۱۷ ساله ۸ـ رها صبوری ۱۷ ساله ۹ـ سارا کرمی ۱۷ ساله ۱۰ـ محمد محمدزاده ۱۶ ساله

استان آذربایجان‌غربی (ارومیه) ۱۱ مورد (۱۱ پسر)

ارومیه؛

۱ـ نیما شفیق‌دوست ۱۶ ساله (جانباخت)

نقده؛
۱ـ کیان عبدالله‌پور ۱۶ ساله ۲ـ فرهاد میلانی ۱۶ ساله

اشنویه (شنو)؛
۱ـ امین خالقی ۱۴ ساله ۲ـ متین میهن‌خواه ۱۴ ساله

پیرانشهر؛

۱ـ زانیار نصیری ۱۶ ساله ۲ـ میلاد الهی ۱۸ ساله

سردشت؛

۱ـ عبدالرحمن خضرپور ۱۷ ساله ۲ـ سوران سلیمانپور ۱۷ ساله

مهاباد؛
۱ـ مهدی قبادی ۱۵ ساله ۲ـ هاوار حق‌پرست ۱۵ ساله

استان ایلام ۴ مورد (۳ دختر و ۱ پسر)

ایلام؛
۱ـ الاهه مومنی ۱۶ ساله ۲ـ نیلوفر قاضی ۱۷ ساله ۳ـ سارا شیردل ۱۸ ساله

دره‌شهر؛
۱ـ فرزاد اسدی ۱۸ ساله

نیازمند تصریح است تمامی دانش‌آموزان ربوده شده بر اساس معیارهای جهانی حقوق کودک از جمله کنواسیون حقوق کودکان، مشمول تعریف کودک بوده و از حقوق حمایتی ویژه‌ برخوردار هستند. اساساً بازداشت موقت در نظام دادرسی ویژه کودکان ممنوع بوده و حتی در قوانین داخلی ایران نیز بازداشت کودکان زیر ۱٨ بصورت کاملا محدود و استثنایی پذیرفته شده است.

هه‌نگاو ضمن ابراز نگرانی خوستار توجه ویژه به وضعیت کودکان ربوده شده و نیز بصورت کلی نا امنی سیستماتیک ایجاده شده توسط نیروهای امنیتی برای دانش‌آموزان چه داخل مدارس و چه بیرون از مدرسه است.



source https://koodak.bashariyat.org/?p=45486

اعتراضات سراسری؛ بازداشت یک دانش آموز در شاهین شهر

خبرگزاری هرانا – طی روزهای اخیر در جریان اعتراضات سراسری یک دانش آموز، ساکن شاهین شهر اصفهان توسط نیروهای امنیتی در مدرسه بازداشت و مکان نامعلومی منتقل شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از انصاف، منابع محلی «شبکه شرق» از بازداشت یک دانش آموز در اصفهان خبر دادند.

براساس این گزارش، این دانش آموز با هویت پروانه صالح نیا، محصل پایه دوازدهم مدسه ۲۲ بهمن، شاهین شهر به علت آنچه صحبتهای سیاسی خوانده شده، در مدرسه بازداشت شده است.

این در حالی است که محمدرضا ابراهیمی، مدیرکل آموزش و پرورش استان اصفهان با بیان اینکه این ماجرا «کاملا ساختگی» است، مدعی شد: «طبق آمار در ۱۰ سال گذشته چنین اسم و فامیلی در مدارس شاهین شهر نداشته‌ ایم.»

در این گزارش، مدیر روابط عمومی آموزش و پرورش استان اصفهان در ادامه افزود: «بر اساس گزارش‌ها در استان هیچ نیروی امنیتی وارد مدرسه نشده و هیچ بازداشتی نداشته‌ایم. اگر هم تعداد انگشت‌شماری اتفاقات این چنین رخ داده‌‌باشد، در این مدرسه مشخص که مورد سوال است ابدا چنین اتفاقی نداشته‌ایم. تا این لحظه هم –یکم آبان- موضوع ورود نیروی امنیتی به مدارس اصفهان به هیچ‌وجه درست نیست.»

ابراهیمی ضمن تاکید بر اینکه «دانش آموز بازداشتی در این استان نداریم»، ادعا کرد: «بازداشت در مدرسه که به هیچ عنوان نداشتیم اما ممکن است نیروهای امنیتی در قبال برخی از دانش‌آموزان نقش ارشادی و نصیحت و توصیه داشته‌باشند. برای پیگیری این موضوع و چگونگی نقش ارشادی هم باید با نیروهای امنیتی تماس بگیرید.»



source https://koodak.bashariyat.org/?p=45482

۱۴۰۱ آبان ۳, سه‌شنبه

فراخوان جلسه سخنرانی کمیته دفاع از حقوق زنان – ۲۹ اکتبر ۲۰۲۲

کمیته دفاع ازحقوق زنان برگزار میکند

از شما فعالین حقوق بشر، آگاهان و همکاران گرامی دعوت می‌شودتا ما را در این جلسه ی سخنرانی همراهی فرمائید

سخنرانی، پرسش و پاسخ، بحث و گفتگو

 

سخنرانان و موضوع سخنرانی:

 

مهرنوش ایمانی چگینی :

گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق زنان در مهر ماه ۱۴۰۱

کوثر ولی زاده  :

بررسی کنوانسیون حقوق سیاسی زنان

و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

فریده فراعی :

سقط جنین درایران

زهرا هاشمی یزدی:

حجاب اجباری و نقض حقوق زنان  

آیلاراسماعیلی  :

زن و عدالت اجتماعی    

تبادل نظر، پرسش و پاسخ در پایان هر بخش

بحث آزاد:             

عدم توقیف، حبس یا تبعید غیر قانونی

 

در پایان پیش بینی و برنامه ریزی فعالیت های ماه آینده

 

زمان : شنبه  تاریخ ۲۹ اکتبر  ۲۰۲۲ ساعت  ۱۹ بوقت اروپای مرکزی

مکان:۱. فضای مجازی زووم

https://ift.tt/ud5Vjbf

۲ . فضای مجازی یوتیوب

https://youtube.com/channel/UCjDITs1AOEBapWS2enW92Ug

۳ . اپلیکیشن کانون (پخش مستقیم از تلویزیون)

 

مسئول جلسه : شراره مهبودی   

منشی جلسه : سپیده عشقی    

ضبط صدا و تدوین : سعید پورمند، لیلا رمضان

ادمینها : فرشیده پورآذران، کوثر ولی زاده

 

کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

کمیته دفاع از حقوق زنان



source https://zanan.bashariyat.org/?p=52464

برنامه پانصد و سی و پنجم رادیو کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

برنامه پانصد و سی و پنجم رادیو کانون دفاع از حقوق بشر در ایران شنبه 22 اکتبر 2022

گزارش هفتگی نقض حقوق زنان:فریده فراعی

نوای نای (دفتر شعر ترمه از نصرت رحمانی): لیلا رمضان

گزارش نقض حقوق محیط زیست: فرشته خیام

گزارش هفتگی نقض حقوق ورزش و ورزشکاران:طیبه نجاتیان

نوای نای (یادبودی از شهدای راه ازادی): سپهر رضایی شایان

صرفا جهت اگاهی(ماده۲۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران):حسن حمزه زاده

گزارش هفتگی نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی:میلاد ترقیبی

معرفی ورزش (جودو): سینا اشجعی

برنامه پانصد و سی و پنجم رادیو کانون دفاع از حقوق بشر در ایران یکشنبه 23 اکتبر 2022

گزارش هفتگی نقض حقوق کار و‌کارگر:عبدالمجید بازداران

گلبانگ ( شعری از فریبا صفری نژاد):شراره هادیزاده رییسی

انسان و محیط زیست( افزایش چشمگیر پسمانده های پلاستیکی): نادیا مشرف

گزارش هفتگی نقض حقوق جوان و دانشجو: سیاوش نوروزی

نوای نای( شیخ و دختر از بینش پژوه): سپهر رضایی شایان

صدای زنان(تداوم اعتراضات در پی کشته شدن اسرا پناهی دختر دانش اموز):فریده فراعی

گزارش نقض حقوق کودک و نوجوان:لیلا رمضان

گزارش هفتگی نقض حقوق پیروان سایر ادیان:شراره هادیزاده رییسی

نوای نای (وطن از مونا برزویی)

صرفا جهت اگاهی(بررسی ماده۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی): حسن حمزه زاده

گزارش نقض حقوق محیط زیست :فرشته خیام

برنامه پانصد و سی و پنجم رادیو کانون دفاع از حقوق بشر در ایران دوشنبه 24 اکتبر 2022

چرایی سرکوب معترضین: صادق فرخی قصر عامری

حق اعتراض (جنبش مردم،اعتراض یا انقلاب؟): جهانگیر گلزار

برنامه پانصد و سی و پنجم رادیو کانون دفاع از حقوق بشر در ایران سه شنبه 25 اکتبر 2022

گزارش هفتگی نقض حقوق محیط زیست : نادیا مشرف

گلبانگ(وعده از ایرج میرزا):شراره هادیزاده رییسی

صرفا جهت اگاهی(ماده۱۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران):حسن حمزه زاده

گزارش هفتگی نقض حقوق کار و کارگر:رضا حاتمی

نوای نای( بیانیه کانون نویسندگان ایران در همبستگی با دانشجویان و مردم معترض):زهرا رهایی

گزارش نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی:سردار کرمی

گزارش نقض حقوق پیروان ادیان:شراره هادیزاده رییسی

سرای سخن (قصه ای از نیره رهگذر): فرشته خیام

بیانیه روشنفکران فرانسوی در حمایت از اعتراضات مردم در ایران:رضا حاتمی

گزارش نقض حقوق کودک و نوجوان:لیلا رمضان

برنامه پانصد و سی و پنجم رادیو کانون دفاع از حقوق بشر در ایران چهارشنبه 26 اکتبر 2022

گزارش هفتگی نقض حقوق پیروان ادیان:شراره هادیزاده رییسی

گلبانگ(برای…) وحید چرخ انداز یگانه

ستاره ای در تبعید ( کیمیا علیزاده):زهرا باجلان

گزارش نقض حقوق کار و کارگر:سیاوش نوروزی

گزارش هفتگی نقض حقوق جوان دانشجو: سیاوش نوروزی

نوای نای( جنگ بس…) طیبه نجاتیان

گزارش نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی:حسن حمزه زاده

روز جهانی ریشه کنی فقر:مرجان شعبان نژاد

گلبانگ(شعری از حسین مفیدی فر):مرضیه مهدیه

گزارش نقض حقوق کودک و نوجوان:لیلا رمضان

برنامه پانصد و سی و پنجم رادیو کانون دفاع از حقوق بشر در ایران پنجشنبه 27 اکتبر 2022

حق تظاهرات (روز جهانی بدون خشونت) :فریده فراعی،حسن حسن زاده مهر آملی

حق اعتراضات(بررسی نقاط قوت و ضعف جنبش جاری): محمدرضا راعی

برنامه پانصد و سی و پنجم رادیو کانون دفاع از حقوق بشر در ایران جمعه 28 اکتبر 2022

گزارش هفتگی نقض حقوق پیروان ادیان:شراره هادیزاده رییسی

گلبانگ(تو انسان باش نمیخواهد مسلمان باشی):کوثر ولیزاده

گزارش نقض‌حقوق محیط زیست:سپهر رضایی شایان

گزارش هفتگی نقض حقوق اقوام و ملل ایرانی: زهرا رهایی

صرفا جهت اگاهی (کنوانسیون ورزش علیه آپارتاید بخش دوم):سپهر رضایی شایان

گزارش نقض حقوق کار و کارگر: عبدالمجید بازداران و سیاوش نوروزی

اعتراضات سراسری سال ۱۴۰۱: سپهر رضایی شایان



source https://zanan.bashariyat.org/?p=52462

خشونت خانگی؛ بازداشت متهم به قتل همسر و فرزندش در کرج

خبرگزاری هرانا

– رئیس پلیس آگاهی البرز از بازداشت مردی خبر داد که متهم است همسر و فرزند خردسالش را در کرج به دلیل اختلاف خانوادگی به قتل رسانده است.به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از ایلنا، رئیس پلیس آگاهی البرز گفت: شخصی که اقدام به قتل همسر و کودک خردسالش کرده بود، بازداشت شد.

 

محمد نادربیگی افزود: “پانزدهم مهرماه سال جاری مردی با مرکز فوریت های پلیسی ۱۱۰ تماس و از قتل خواهر و خواهرزاده اش خبر داد. بررسی های اولیه کارآگاهان حاکی از آن بود که مقتول یک خانم ۲۸ ساله است و به همراه فرزند خردسالش با شیوه خفگی به قتل رسیده بودند.”

نادربیگی تصریح کرد: “ارتکاب جرم توسط همسر مقتول برای پلیس محرز گردید و وی پس از بازداشت، ضمن اعتراف به قتل رساندن همسر و فرزندش، علت انجام آنرا اختلاف خانوادگی بیان کرد.”



source https://zanan.bashariyat.org/?p=52455

روایت آتش سوزی در زندان اوین از زبان نرگس محمدی، زندانی سیاسی و فعال حقوق بشر

نرگس محمدی
کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی 

نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و زندانی سیاسی محبوس در بند زنان زندان اوین در نامه ای سرگشاده روایتی را از فاجعه آتش سوزی در زندان اوین به رشته تحریر در آورده است.به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی؛ عصر شنبه ۲۳ مهر ماه ۱۴۰۱، در پی آتش سوزی گسترده در بخشی از زندان اوین منجر به خسارات جانی و مالی گسترده ای شد. اما زنان این آتش سوزی و مصادف بودن آن با اعتراضات سراسری و شواهدی که افراد مطلع از قبل از این فاجعه می گویند نشان از یک برنامه ریزی از سوی مسئولان و یا افراد صاحب قدرت در این زندان دارد.

 

نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و زندانی سیاسی محبوس در بند زنان اوین در یک نوشته کل آنچه که قبل و هنگام وقایع آتش سوزی در زندان اوین رخ داده را به رشته تحریر در آورده است.

متن تنظیم شده این زندانی سیاسی به نقل از کانون مدافعان حقوق بشر در ادامه می آید:

“روز شنبه ٢٣ مهرماه اعزام‌های صبح به بیمارستان کنسل شد و دلیل آن اعلام نشد. ظهر ٣ بار صدای آژیر زندان به صدا در آمد که بی‌سابقه بود. ساعت ٩ شب ناگهان صدای شلیک پی‌در‌پی گلوله از داخل زندان همه را بهت‌زده کرد. صدای شلیک گلوله از تمام اطراف زندان بلند شده بود. صدای انفجارها، ساختمان و شیشه را می‌لرزاند. صدای شلیک غیرقابل شمارش بیش از ٢ ساعت طول کشید.

فریاد زندانیان با شعار «مرگ بر ستمگر» از بندهای مجاور بند زنان به گوش می‌رسید. ما هم در بند زنان شعار می‌دادیم. شعار در زندان طنین‌انداز شده بود. از سمت راست اطاقمان، درست زیر تپه، موتورهای گارد ضدشورش با سر و صدای مهیب عبور می‌کردند. از سمت چپ اتاق و آشپزخانه اندرزگاه ۴ صدای نیروهای امنیتی به وضوح شنیده می‌شد که بالای پشت‌بام بند مجاور مردان حرکت کرده و فریاد می‌زدند اگر سرتان را بیرون بیاورید شلیک خواهیم کرد. آنها بند مجاور را هم تهدید می‌کردند که در حال شعار دادن بودند. گارد فریاد می‌زد (اگر داخل نروی با گلوله مخت را داغون می‌کنم) و ناگهان صدای گلوله.

از تصور شلیک گلوله به زندانیان دست بسته، قلبم فشرده می‌شد و نفسم بند می‌‌آمد.

صدای انفجار، گلوله، فریاد تهدید به مرگ و شلیک به مغز، فریادهای هولناک گارد در تمام بند می‌پیچید. به حیاط نگهبانان که تعدادی از همبندی‌هایم بودند رفتم. زمانی که ریاست سازمان زندان‌ها و ٨ نفر همراهانش وارد بند شدند و ریاست حفاظت زندان و نیروهایش روی دیوار حیاط ایستاده بودند، ناگهان گارد ضدشورش وارد حیاط شد و در را بستند. ریاست حفاظت زندان داد می‌زد شما حق ورود به این بند را ندارید و دستور می‌داد که درهای بند به هیچ وجه باز نشود. وضعیت هولناک بود. نیروهای سرکوب از هم پیشی می‌گرفتند و قابل کنترل نبودند. گارد گویا حتی مسئولان زندان و سازمان را نمی‌شناختند و به دستورات آنها وقعی نمی‌نهادند. شعله‌های آتش دیده می‌شد.

گاز اشک‌آور درست پشت در بند شلیک می‌شد. ناچار از اسپری، سیگار و سوزاندن روزنامه‌ها استفاده کردیم تا بتوانیم دوام بیاوریم. صدای مردم را از طرف اوین می‌شنیدیم. صدای شعارها به ما می‌رسید و ما هم فریاد «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر استبداد»، «آدم‌کش دیگر نکش»، «بی‌شرف، زندانی رو نزن» سر می‌دادیم.

اما وقایعی قبل از این اتفاق روی داده بود که ممکن است دلالت بر آگاهی زندان از این ماجرا داشته باشد.

از یک هفته پیش از این اتفاق، تحرکاتی در بند وجود داشت. درب مابین راهرو بند و راهرو کارکنان بسته و قفل شد و دریچه‌ای روی آن تعبیه شد تا کارها از آن طریق انجام شود و زندانیان نتوانند به راهرو خروجی دسترسی داشته باشند.

۳روز پیش از واقعه، کپسول‌های آتش‌‌خاموش‌کن به دستور ریاست زندان و به بهانه پر کردن، از بند خارج شد.

به هر حال با توجه به مجموعه شرایط حاکم بر زندان و آنچه آن شب همه ما شاهد بودیم که زندان بی‌شباهت به میدان جنگ نبود و نیروهای امنیتی و نظامی از زمین و بالای پشت‌بام‌ها، بندها را به محاصره گرفته بودند و زندانیان به شلیک گلوله تهدید می‌شدند و صدها گلوله شلیک شد و انفجارهای مهیبی رخ داد و همینطور مبهم و محل تردید بودن دلیل این وقایع هولناک و شنیدن خبر کشته‌ شدن ده‌ها زندانی از منابع خبری زندان و ضرب و شتم شدید زندانیان (سیاسی و عادی)، حمله به بندهای سیاسی و ضرب و شتم و انتقال آنها به مکان‌های معلوم و نامعلوم، انتقال بیش از ٩٠٠ زندانی و تداوم شرایط به شدت امنیتی، اینجانب نگرانی خود از تکرار چنین وقایعی را اعلام نموده و از مراجع حقوق بشری، عفو بین‌الملل، گزارشگران ویژه حقوق بشر و کمیساریای عالی حقوق بشر و کمیسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا درخواست دارم وضعیت زندانیان را مورد توجه جدی قرار دهند و دولت ایران را موظف به حفظ جان و سلامت آنها نمایند.

با توجه به شرایط کشور ایران و گسترش اعتراضات عمومی، بیم آن می‌رود که برخی منابع امنیتی  نظامی با بهره گرفتن از وقایع ساختگی و شرایط موجود، جان برخی از زندانیان سیاسی در زندان‌ها را به خطر انداخته و ناشی از ناآرامی‌ها اعلام نمایند.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=52453

اعتراض‌های سراسری؛ بازداشت دو دانشجو در تهران/ آزادی دو شهروند بازداشتی با تودیع قرار وثیقه در سنندج و خرم‌آباد

اعتراض‌های سراسری

کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی

نیروهای امنیتی در تهران، دستکم یک دانشجو و استاد دانشگاه را بازداشت کردند. همچنین، در خرم آباد، سنندج، دو تن از شهروندان بازداشتی پس از اتمام مراحل بازجویی با تودیع قرار وثیقه آزاد شدند.به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی؛ صبح امروز یکشنبه یک آبان ماه ۱۴۰۱، محمد ملانوری، دانشجوی مقطع دکترای اقتصاد در دانشگاه صنعتی شریف واقع در تهران، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.

 

براساس این گزارش، به دستور رئیس دانشگاه صنعتی شریف از ورود این دانشجو به مخل تحصیل خود ممانعت بعمل آمده بود و وقتی که محمد مانوری به این رویه اعتراض کرد و درگیری لفظی بین او و واحد حراست دانشگاه بوجود آمد و در نهایت پس از تماس آنها با فوریتهای پلیسی ۱۱۰ و حضور ماموران امنیتی این دانشجو پس از بازداشت به مکان نامعلومی منتقل شد.

تا لحظه تنظیم این گزارش، از وضعیت محمد ملانوری، اطلاعی در دسترس نیست.

در خبری دیگر همچنین، شورای صنفی دانشگاه‌های کشور اعلام کرد؛ روز دوشنبه ۲۷ مهر ماه ۱۴۰۱، فاطمه‌ مشهدی عباس، استاد بخش پاتولوژی دانشکده دندانپزشکی در دانشگاه شهید بهشتی تهران، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.

تا لحظه تنظیم این گزارش، از علت بازداشت، مکان نگهداری و نام ارگان بازداشت کننده فاطمه مشهدی عباس، اطلاع دقیقی در دست نیست.

در ادامه نیز، روز شنبه ۲۰ مهر ماه ۱۴۰۱، قاسم فاضلی کیا، ساکن شهر خرم آباد مرکز استان لرستان، پس از اتمام مراحل بازجویی و تفهیم اتهام با تودیع وثیقه آزاد شد.‌

براساس این گزارش، اتهام تفهیم شده به قاسم فاضلی کیا در مراحل بازپرسی (اجتماع و تبانی)، (فعالیت تبلیغی علیه نظام) و (نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی) عنوان شده است.

لازم به ذکر است، قاسم فاضلی کیا، رئیس انجمن دیدبان آزادی و توسعه لرستان، اوایل مهر ماه ۱۴۰۱، توسط ماموران اطلاعات سپاه پاسداران در شهر خرم آباد، بازداشت و جهت بازجوئی به بازداشتگاه این ارگان امنیتی منتقل شده بود.

وبسایت کُردپا نیز اعلام کرد؛ روز شنبه ۳۰ مهر ماه ۱۴۰۱، ماهرو هدایتی، ساکن شهر سنندج مرکز استان کردستان و فعال حقوق زنان، پس از اتمام مراحل بازجویی و تفهیم اتهام با تودیع وثیقه از کانون اصلاح و تربیت زندان مرکزی سنندج آزاد شد.‌

این فعال حقوق زنان، در تاریخ ۲۸ شهریورماه ۱۴۰۱، توسط نیروهای امنیتی در شهر سنندج بازداشت و به بازداشتگاه یکی از ارگانهای امنیتی این شهر منتقل شده بود.

از مصادیق حقوقی اتهامات تفهیم شده به ماهرو هدایتی اطلاعی در دست نیست.‌



source https://zanan.bashariyat.org/?p=52451

روز جهانی دختر و زمانی برای دختران ایران/ الهه امانی

ماهنامه خط صلح – مهسا امینی، مشهورترین دختر جهان

۱۱ اکتبر روز جهانی دختران بود. سال ۲۰۲۲ دهمین سال شناسایی این روز به عنوان روز جهانی دختران توسط سازمان ملل است. تِم امسال «زمان ما اکنون است‌ــ‌حقوق ما، آینده‌ی ما» (Our time is now–our rights, our future) است. این تم نمادی است از سرسختی و پایداری دختران جهان برای ایجاد تغییر و تحول جنسیتی.

سیما بهوس (Sima Sami Bahous)، مدیر اجرایی نهاد سازمان ملل متحد برای برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان در سخن‌‌رانی خود به مناسبت این روز اشاره می‌کند که «در گذشته من شاهد علاقه و حضور دختران در برنامه‌های کلان جهانی و کمک به اهدف توسعه‌ی پایدار بوده‌ام. دختران خود را در زمینه‌های محیط زیست، آموزش، خشونت‌های مبتنی بر جنسیت، سلامت جنسی و حقوق باروری به عنوان رهبران و مدافعان تغییرات اجتماعی نشان دادند. فعالیت آن‌ها در جنبش‌های فمنیستی و بسیج‌شدن برای احقاق برابری جنسیتی، از جمله برای نسل‌ها نقشی کلیدی در شکل‌بخشیدن به اقدامات مثبت و پایه‌ای در جوامع محلی و جهانی داشته است».

با این حال در حالی که پیشرفت‌ها در خلال ده سال گذشته وجود داشته، چالش‌های اساسی هم‌چنان باقی است و نهاد زنان سازمان ملل با آهنگ رشد کنونی تخمین می‌زند که زنان و دختران در سطح جهان تا سیصد سال دیگر هم به برابری کامل با مردان و پسران دست پیدا نخواهند کرد.

در زمینه‌ی تحصیل آن‌چه دختران را برای نقش تاریخ‌ساز خود آماده و مجهز می‌کند، آموزشی است که روند کند سیصد‌ساله را بشکند و با زمینه‌سازی برای عاملیت، برابری رساندن صدای دختران و قدرت آنان این پروسه را سریع‌تر کند.

مقابله با چالش‌هایی که امروزه خطرات آن برای دختران پررنگ‌تر از همیشه است، مستلزم آن است که اقدامات هماهنگ و قوی در لایه‌های مختلف سیاست‌گذاری، اطلاع‌رسانی و تدوین استراتژی‌های آینده‌نگر بر اساس داده‌های دقیق که شاخص‌های سنی و جنسیت را مبنا قرار دهد، صورت گیرد. این واقعیت که حقوق و جایگاه زنان و دختران در سطح جهان با رشد نیروهای راست‌گرا از یک‌سو و بنیادگرایی و افراط‌گرایی در کلیه‌ی مذاهب از سوی دیگر مورد حمله قرار دارد،‌ کتمان‌ناپذیر است؛ هم‌چنین با امکانات ارتباطی و تکنولوژیکی که جوانان در اختیار دارند، فضای مجازی نیز عرصه‌ی دیگری است که در آن حقوق و امنیت دختران و زنان می‌بایست حفظ شود. از این‌رو این امر مهم به دلیل خطراتی که در زمینه‌ی کم‌رنگ‌شدن یا بازپس‌گرفتن حقوق زنان وجود دارد و هم‌چنین آسیب‌هایی که زنان و دختران در فضای مجازی می‌توانند تجربه کنند، باید در دستور کار دولت‌ها و نهادهای مدنی در اولویت قرار گیرد.

دختران نسل زی و آلفا در جهان آینده‌ای را در ذهن دارند که در آن رهبری، عاملیت، نقش مؤثر و هدایت‌کننده‌ی دختران به رسمیت شناخته شود و دختران از حقوق کامل خود بهره‌مند شوند و زندگی عاری از خشونت و تبعیض را در حوزه‌ی خصوصی و خانواده و هم‌چنین در حوزه‌ی اجتماعی و جامعه به مثابه‌ی عضوی یکسان و برابر تجربه کنند.

دختران و زنان جوان باید برای دنیایی که تصور می‌کنند، در صف مقدم این تغییرات باشند. در سطح جهان دهه‌ی ۲۰۳۰‌ــ‌۲۰۲۰ دهه‌ای است که کشورها برای تحقق اهداف توسعه‌ی پایدار و برابری جنسیتی با شتاب و تمرکز بیش‌تری گام بردارند. دحتران و زنان جوان در خلال دهه‌ی گذشته به روشنی نقش تاریخ‌ساز و کلیدی خود را به جهانیان ثابت کرده‌اند. مروری بر «اعلامیه‌ی دختران»، حاصل تبادل نظر پانصد دختر از چهارده کشور در سال ۲۰۱۲ که در همین روز کلید خورد، نشان می‌دهد که جهان با چه سرعت و شتابی تغییر می‌کند و چگونه مطالبات و کنش‌گری دختران و زنان جهان در زمینه‌ی برخورداری از حقوق انسانی، آموزش، بهداشت و امنیت بالقوه‌تر شده است. امروزه دختران و زنان جوان برای آرزوهایی به‌پا خواسته‌اند که با تکیه بر استعدادها و خلاقیت و تعهد آنان می‌تواند زیربنای جهانی باشد که برای همه‌ی زنان و مردان نسل‌های مختلف مثبت و سازنده باشد.

از جمله‌ی این دختران که تحول و تغییرات ارزشمندی را برای کل جامعه به ارمغان آوردند، گرتا تونبرگ (Greta Thunberg) شانزده‌ساله از سوئد بود که نقشی کلیدی در به‌اثبات‌رساندن این امر که دختران و زنان جوان نسل زی در صف مقدم و رهبری جهانی نوین قرار دارند، بازی کرد. او خطاب به جهانیان هشدار داد که «همه‌ی شما امیدتان را به ما جوان‌ها دوخته‌اید. چطور جرئت چنین کاری را دارید؟ شما آرزوهای من و کودکی من را با حرف‌های پوچ و توخالی خود ربوده‌اید و با این حال احساس می‌کنم یکی از خوش‌شانس‌ترین‌ها هستم؛ مردم دیگر رنج می‌کشند، می‌میرند و تمام اکوسیستم در حال سقوط است». جولیتا مارتینز (Julieta Martínez) هفده‌ساله از شیلی سازمانی برای حفظ محیط زیست و برابری جنسیتی ایجاد کرده و در جهت توانمندسازی دختران و زنان جوان گام برمی‌دارد. نِها شرستا (Neha Shrestha) فعال حقوق دختران و برابری جنسیتی از نپال می‌گوید که دختران ما ممکن است بلد نباشند چطور غذا درست کنند، اما به سرعت در رسانه‌های اجتماعی برای خودشان پروفایل درست می‌کنند و با جهان در تماسند. با این حال او کمپانی‌های کلان تکنولوژی را به چالش می‌کشد تا گسترد‌ه‌تر و با سرمایه‌گذاری بیش‌تر امنیت زنان و دختران را در فضای مجازی تأمین کنند و پاسخ‌گو باشند. ملاله یوسف‌زَی (Malala Yousafzai) دختر دیگری است که در سن یازده سالگی کنش‌گری را آغاز کرد و در ۹ اکتبر ۲۰۱۲، سالی که روز جهانی دختران کلید خورد، در اتوبوس همراه دو دختر دیگر توسط طالبان مورد سوءقصد قرار گرفت. در ژانویه‌ی ۲۰۱۳ دویچه‌وله نوشت که او مشهورترین دختر در جهان است. او در سن هفده سالگی در سال ۲۰۱۴ (به همراه کایلاش ساتیارتی (Kailash Satyarthi) از هند جوان‌ترین فردی است که جایزه‌ی صلح نوبل را دریافت کرده است.

دختران جوان بخش تفکیک‌ناپذیر از نیروی پرتوان مبارزه برای استقرار عدالت اجتماعی، برابری جنسیتی و توسعه‌اند. حقوق دختران و زنان جوان برای مشارکت در زندگی سیاسی و اجتماعی تحت قوانین بین‌المللی تضمین شده است. این امر باعث ایجاد تعهدات قانونی الزام‌آوری برای دولت‌ها می‌شود تا موانع ساختاری را که مشاکرت زنان جوان و دختران را با چالش مواجه می‌کنند، برکنار کنند.

ششصد‌میلیون دختر و زن جوان نیروی بالقوه و فعال جهان امروزند. همه‌ی ما برای ایجاد فضایی تشویق‌کننده برای حضور اجتماعی این نیروی بالقوه مسئولیم. جهان ما می‌بایست برای حضور این نیروی عظیم، پرجسارت بی‌ترس و واهمه بر سر میز مذاکرات و تصمیم‌گیری‌ها برای آینده جا باز کند، چون حضور و رهبری آن‌ها بدون شک برای دنیا نیز حیاتی است.

چالش‌های دختران در سطح جهان

جهان ما علی‌رغم پیشرفت‌ها و حضور امیدبخش دختران و زنان جوان در عرصه‌های گوناگون هنوز چالش‌های عدیده‌ای دارد و توان و پتانسل این نیروی عظیم را خفته نگه داشته است.

-اگر دختران در سطح جهان تحصیل در دبیرستان را به پایان برسانند، تا سال ۲۰۳۰ از پنجاه‌میلیون فقره ازدواج کودکان جلوگیری می‌شود. بر اساس گزارش صندوق حمایت از کودکان این یکی از نگران‌کننده‌ترین شاخص‌های مربوط به دختران است.

-پانزده‌میلیون دختر پانزده تا هجده‌ساله در سطح جهان تجربه‌ی رابطه‌ی جنسی اجباری و ناخواسته را دارند.

-هر هفته هفت‌‌هزار دختر بین سنین پانزده تا بیست‌وچهار سال به بیماری ایدز مبتلا می‌شوند.

-دختران در مناطق جنگی دو برابر بیش‌تر از دخترانی که در مناطق آرام زندگی می‌کنند، در معرض ترک تحصیل قرار دارند.

-شصت‌ودومیلیون کودک دختر در سن مدرسه‌اند، اما به مدرسه نمی‌روند.

-هرساله چهار‌میلیون دختر در خطر مثله‌شدن جنسی هستند.

-بدون مقابله با رشد نیروهای راست و پوپولیستی و افراط‌گرایی مذهبی نمی‌توان این چالش‌ها و دیگر موانع را برای رهاساختن نیروی بالقوه‌ی دختران در خدمت جامعه‌ی بشری تحقق بخشید.

دختران در ایران

در ایران روز دختر روز میلاد فاطمه‌ی معصومه است که در سال ۱۴۰۱ مصادف بود با ۱۱ خردادماه.

دهمین سال کلیدخوردن روز جهانی دختران با حضور و کنش‌گری دختران و زنان جوان در ایران مصادف شده است؛ انفجار بغض‌های فروخفته‌ی نسل زی در ایران و حتی نسل آلفا که در قرن بیست‌ویکم به دنیا آمده است. موج اعتراضات خیابانی‌ای که در پی کشته‌شدن مهسا امینی پس از بازداشت او توسط گشت ارشاد آغاز شد، به تمام سی‌ویک استان‌ ایران گسترش پیدا کرد. حضور گسترده‌ی دختران و زنان جوان در خیابان‌ها برای زندگیِ به دور از اقتداری که به آن‌ها تحمیل شده است، خواستی است فراتر از برچیده‌شدن گشت ارشاد و حجاب اجباری. ایران تنها کشوری در جهان است که حجاب در آن اجباری است و واژه‌ای چون «بدحجاب» را در فرهنگ لغت فارسی و حتی جهانی وارد کرده است. دختران و زنان ایران خواهان حق انتخاب پوشش، ابراز هویت و آزادی بیان بدون مواجه‌شدن با آزار و تهدید و خشونتند.

اگر خانم صفورا رضانژاد در نشریه‌ی «سلام دنیا» به خوانندگان پیام می‌دهد که «باید قدر این گل‌های بهشتی (دختران) را بیش‌تر بدانیم»، تعرضات و حتی موارد آشکار تعرض جنسی به دختران و زنان جوان در کف خیابان نمادی از قدردانستن از «گل‌های بهشتی» در ایران است.

سارینا اسماعیل‌زاده، دختر شانزده‌ساله‌ای که به مدرسه‌ی فرزانگان کرج می‌رفت، در ویدئوهایش که در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌کرد، دغدغه‌های اجتماعی خود را بیان می‌کند و می‌گوید: «نوجوان ایرانی دیگر نوجوان بیست سال پیش نیست. از اوضاع جهان باخبر است و از خودش می‌پرسد چه چیزی کم‌تر از نوجوان آمریکایی دارد که دغدغه‌هایشان این‌قدر متفاوت باشد.» سارینا در آخرین پست تلگرامی خود نوشت: «وطنم بوی غربت می‌دهد.»

دختران و زنان جوان در رسانه‌های اجتماعی بر این امر تأکید می‌کنند که درد ما تنها «حجاب اجباری» نیست؛ درد، فشارهای اقتصادی، اجتماعی، عدم احترام به حقوق انسانی زنان و دختران، قتل‌های ناموسی و عدم پاسخ‌گویی در برابر آن، فساد ساختاری و اختلاس، مهندسی جنسیتی و ده‌ها درد دیگر است؛ دردهایی که دهه‌ی هشتادی‌ها و دختران جوان‌تر دولت را مسئول پاسخ‌‌گویی به آن‌ها می‌دانند.

اکنون می‌توان مدعی شد که مهسا امینی مشهورترین دختر جهان است؛ دختری که نامش نزدیک به سیصد‌میلیون بار (۱) در توییت‌ها آمد و مرگش آخرین پر کاهی بود که پشت شتر را خم کرد و به راستی تِم سال ۲۰۲۲ روز جهانی دختران چه مناسب برای دختران و زنان جوان ایران است: بله؛ زمان شما اکنون است و حقوق و آینده‌ی شما در این برهه است که متحول می‌شود.



source https://koodak.bashariyat.org/?p=45450

کشته شدن محمدخواجوی در دزفول و تیر خوردن پسرش که از او هیچ خبری نیست



source https://koodak.bashariyat.org/?p=45443

خشونت خانگی؛ مردی در مشگین شهر همسر و دو دخترش را به آتش کشید

به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از رکنا، شب دوشنبه ۲ آبان ۱۴۰۱، در مشگین‌ شهر مردی ۳۶ ساله در حالی کههمسر و فرزندانش در منزل بودند، خانه را به آتش کشید.

مدیرکل دفتر امنیتی، انتظامی، اتباع و مهاجرین خارجی استانداری اردبیل اظهار کرد: “دیشب ساعت ۲۱:۴۱ در شهر «آلنی» مشگین‌ شهر مردی ۳۶ ساله بر سر اختلافات خانوادگی که همسر و فرزندانش قهر کرده و رفته بودند را به زور به منزل آورده و خانه را آتش زد.”

علی محبوبی‌پور تصریح کرد: “پدر خانواده بعد از درگیری درب منزل را بسته و خانه را به همراه همسر و ۲ دختر به سن‌های ۹ و ۵ ساله با بنزین آتش زد.”

وی گفت: “همسایه‌های این خانواده شامل ۲ زن و ۳ مرد نیز که به کمک این خانواده آمده بودند، دچار سوختگی شده و به بیمارستان منتقل شده‌اند.”

مدیرکل امنیتی و انتظامی استانداری اردبیل با اشاره به اینکه این حادثه در کل ۹ نفر مصدوم دارد، افزود: “همسر و دختران این خانواده با ۱۰۰ درصد سوختگی به بیمارستان منتقل شده اند.”



source https://koodak.bashariyat.org/?p=45445

بررسی عوامل افت تحصیلی دانش‌آموزان در گفتگو با محمدرضا نیک‌نژاد/ مهرنوش نوع‌دوست

ماهنامه خط صلح – میانگین معدل دانش‌آموزان در سال تحصیلی ۱۴۰۰ حدود ده تا یازده‌ونیم اعلام شده؛ نمره‌ای که حداقل در یک دهه‌ی گذشته بی‌سابقه بوده و نشان از افت تحصیلی شدید دانش‌آموزان و پایین‌آمدن سطح سواد آن‌هاست. از طرفی در همین سال تحصیلی طبق آمارهای غیررسمی بین سه تا پنج‌میلیون نفر از تحصیل بازماندند. همه‌ی این اخبار زنگ خطری برای وضعیت آموزشی کشور است. از همین رو سراغ محمدرضا نیک‌نژاد، کارشناس حوزه‌ی آموزش و پرورش رفتیم تا دلایل افت تحصیلی و بازماندن از تحصیل دانش‌آموزان ایرانی را جویا شویم.

بنا به گفته‌ی علیرضا منادی، رئیس کمیسیون آموزش مجلس میانگین معدل دانش‌آموزان در سال تحصیلی ۱۴۰۰ یازده‌ونیم اعلام شده و معلمان مسئول این افت دانسته شده‌اند؛(۱) البته میانگین معدل کشوری در پنج سال اخیر هیچ‌وقت بالاتر از چهارده نبوده، اما امسال نسبت به سال‌های گذشته افت شدیدی داشته. فکر می‌کنید چه عواملی در کاهش میانگین معدل کشوری دانش‌آموزان دخیل بوده؟
تحلیل مسائل مربوط به انسان تک‌بعدی نیست. موضوع آموزش هم چون مربوط به انسان است، از این قاعده مستثنی نیست. آموزش در ایران روندی را در دو-‌سه دهه‌ی اخیر طی کرده که ریشه‌های تاریخی دارد. بنیان‌های آموزش در ایران بر پایه‌ی یک آموزش کمی نهادینه شده. ارزیابی‌ها در آموزش همگی بر نمره و معدل و آزمون‌هایی بوده که نمی‌توانسته‌اند کیفیت آموزش را بسنجد و به دنبال کیفیت‌سنجی هم نبوده‌اند. همواره از همان بنیان‌هایی که حدود صد سال پیش گذاشته شده، استفاده می‌شود و در جهان هم به همین شکل بوده و است.

بنابراین آموزش بیش‌تر روی ارزیابی‌های کمی و عدد سنجیده می‌شود. ارزیابی‌های کیفی بسیار دشوار، پیچیده و زمان‌بر است که در کشورهای پیشرفته اعمال می‌شود. زمانی که عوامل متفاوت اجتماعی و فرهنگی به ارزیابی وارد می‌شود، آموزش را هم تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. زمانی آموزش گذرگاهی بود برای گذار بین‌طبقاتی. خانواده‌ها برای فرزندانشان هزینه می‌کردند و دولت هم به عنوان نهادی وظیفه‌مند با فراهم‌کردن آموزش رایگان این فضا را برای خانواده‌های متوسط و زیرمتوسط مهیا می‌کرد.

یکی از عوامل افت معدل مسدود‌شدن این مسیر گذار است. کسانی می‌توانند در این روند پیشرفت کنند و به مدارج بالا و کامیابی‌های آموزشی برسند که برای آموزش هزینه می‌کنند. این افراد از خانواده‌های محدودی‌اند که عموماً به لحاظ اقتصادی دو‌-‌سه دهک بالای جامعه‌اند و برای فرزندانشان هزینه می‌کنند و در این ارزیابی‌های کمی موفقیتی به دست می‌آورند و در نهایت هم می‌توانند به دانشگاه راه پیدا کنند، اما مابقی دهک‌های اقتصادی پایین نه می‌توانند هزینه کنند و نه آن مسیر برایشان باز است؛ مثلاً در این زمینه نمی‌توان بیکاری را نادیده گرفت؛ این‌که دانش‌آموزان انگیزه‌ی چندانی ندارند که از راه آموزش این گذار را طی کنند. زمانی تعداد افراد تحصیل‌کرده در یک خانواده اندک بود و آن‌ افراد می‌توانستند به شغل‌های دولتی یا این‌چنینی راه پیدا کنند، زندگیشان تأمین شود و به لحاظ اقتصادی و اجتماعی یک جایگاه قابل‌پذیرش به دست آورند، اما امروز در هر خانواده‌ای چند تحصیل‌کرده وجود دارند که عموماً یا بیکارند یا شغلشان ارتباطی با تحصیلاتشان ندارد.

دانش‌آموز این مسائل را می‌بیند و انگیزه‌اش برای مطالعه و درس‌خواندن کم می‌شود. این افراد چون انگیزه‌ی درونی ندارند و عموماً با فشار خانواده ادامه‌ی تحصیل می‌دهند، پس درس نمی‌خوانند. نکته‌ی دیگر این است که مدارس از دوره‌ی دبستان این افت آموزشی را پنهان می‌کند؛ حتی با ارزیابی‌های کمی این نارسایی پنهان می‌شود تا سال دوازدهم تحصیلی که آزمون نهایی وجود دارد. تنها ارزیابی و آموزن دقیقی که در دوره‌ی آموزشی ایران وجود دارد، همین یک آزمون است که بعد از دوازده سال با عنوان آزمون نهایی برگزار می‌شود؛ یعنی سال دوازدهم است که نمره‌های واقعی دانش‌آموزان نشان داده می‌شود.

هم‌چنین معلم‌ها در مدارس به صورت رسمی و غیررسمی در فشارند؛ این فشار فقط از طرف مدیر مدارس نیست. این یک فشار آموزشی است که شاید خیلی هم آشکار نباشد. معلم باید درصد قبولی‌اش را بالا ببرد و اگر نمره‌های کلاسش بالا نباشد، سال بعد ممکن است در آن مدرسه جایی نداشته باشد. آزمون‌هایی که به این شکل گرفته می‌شود، نارسایی‌های آموزشی را تا سال دوازدهم پنهان نگه می‌دارد و آن‌جاست که نمره‌ی واقعی پس از دوازده سال مشخص می‌شود و معدل‌ها به این شکل افت خود را نشان می‌دهد.

ارزیابی کمی یک ارزیابی است که بنیانش در آموزش‌های امروز محکم نیست، اما هم‌چنان آموزش و پرورش درگیرش است؛ اما افت آموزش حتی اگر کمی در نظر گرفته شود، تک‌بعدی نیست. در حال حاضر مسائل اقتصادی، شغل و فشارهای اجتماعی و فرهنگی نیز در این افت آموزشی دخیل است؛ البته مسائل آموزشی هم تأثیرگذار است، اما این موضوع تنها به عهده‌ی معلمان نیست. معلم‌ها در آن چارچوبی که ازشان خواسته شده، کارشان را انجام می‌دهند. باید توجه کرد که معلم یکی از محورهای آموزش است.

آموزش در کشور ما به یک روند طبقاتی تبدیل شده است. همین چندی پیش اعلام شد چندهزار معدل بیست در سراسر کشور وجود دارد. زمانی که می‌خواستند بنا بر معدل ورودی کنکور را در نظر بگیرند، یکی از مسئولان اعلام کرد چندین‌هزار معدل بیست در آزمون‌های نهایی وجود دارد و نمی‌شود با توجه به تعداد زیاد آن‌ها پذیرش دانشگاه را بر حسب معدل انجام داد.

در حال حاضر روند امتحان نهایی را به شکلی درآورده‌اند که حتی اگر معدل دانش‌آموز زیر ده هم باشد، قبول می‌شود؛ یعنی یک دانش‌آموز ممکن است یک درس زیر هفت داشته باشد و دو تا درس بالای هفت و مابقی نمراتش هم بالای ده باشد؛ معدلش زیر ده خواهد بود، اما قبول می‌شود. شاخصه‌هایی که قبلاً وجود داشته، نمی‌تواند پاسخ‌گوی عبور دانش‌آموز از مرز دیپلم باشد. بنابراین این شاخصه‌ها را نازل‌تر کردند تا بتوانند خروجی‌های آموزش و پرورش را بیش‌تر کنند که این مسائل در کیفیت آموزش در سطوح بالا نیز تأثیر می‌گذارد.

آموزش رایگان و همگانی در ایران وجود ندارد
‌با توجه به وضعیت پولی‌شدن آموزش آیا می‌توان گفت آموزش رایگان و همگانی در حال ازبین‌رفتن است و فقط کسانی می‌توانند درس بخوانند که بتوانند هزینه‌های آموزشی را پرداخت کنند؟
از دوره‌ی مشروطه تاکنون مسئله‌ی آموزش رایگان و همگانی جزو اهداف کسانی بوده که دغدغه‌ی آموزش داشتند. در اوایل انقلاب بهمن ۵۷ هم این خواست وجود داشت و انقلابیون به آموزش طبقاتی که در زمان پهلوی بود، انتقاد می‌کردند؛ البته این به آن معنی نیست که در آن زمان آموزش همگانی وضع خوبی نداشت. اگر بخواهیم به طور نسبی نگاه کنیم، آن زمان آموزش همگانی‌تر بود، اما در انقلاب اصل ۳۰ قانون اساسی به عنوان یک اصل پیشرفته وجود داشت و امروز بعضی‌ها می‌خواهند تغییرش دهند. کسانی که به دنبال پولی‌سازی بیش‌ترند، می‌گویند این اصل برای آن دوران است و باید تغییر کند. گرچه به دلیل مقاومت‌های اجتماعی هنوز راه به جایی نبرده‌اند؛ حتی می‌توان گفت مقاومتی در سطوح میانی و بالای جمهوری اسلامی وجود دارد که هم‌چنان از این اصل دفاع می‌کنند. آموزش همگانی از اهداف انقلابیون اولیه بود، اما به تدریج در زمان دولت هاشمی رفسنجانی و سرکارآمدن تکنوکرات‌هایی که عموماً هم تحصیلات خارج از کشور داشتند و به دنبال خصوصی‌کردن کل حاکمیت و جامعه بودند، این اهداف فراموش شد و آموزش و پرورش را هم در موضوع خصوصی‌سازی گنجاندند.

در کشورهایی که اقتصادی لیبرالی دارند، خصوصی‌سازی آموزش آخرین سنگری است که خصوصی می‌شود و هنوز هم در این مورد بسیار درگیرند؛ از جمله در آمریکا؛ اما در ایران اولین جایی که برای خصوصی‌سازی به سراغش رفتند، آموزش و پرورش بود. این دسته از افراد نتوانستند اصل ۳۰ را به دلیل مقاومت‌ها در درون و بیرون حاکمیت تغییر دهند، اما به نوعی دورش زدند. امروز هم توجیه می‌کنند که بعضی‌ها دوست دارند فرزندانشان بیش‌تر درس بخوانند. یکی از معاونان آموزش و پرورش موضوع خصوصی‌سازی آموزش را با موضوع بنزین سهمیه‌ای مقایسه کرده و گفته است کسانی که پول دارند، می‌توانند بنزین بیش‌تری بزنند، پس در آموزش هم همین است. مقایسه‌ی آموزش با بنزین سهمیه‌ای چندش‌آور و بسیار گستاخانه است؛ اما به هر حال اصل ۳۰ را دور زدند و بنده به عنوان یک معلم می‌توانم ادعا کنم آموزش و پرورش رایگان در ایران وجود ندارد؛ زیرا آموزش و پرورش سرانه‌ی دانش‌آموزی را حتی به مدارس روستایی نمی‌دهد.

امروز بیش از یک دهه است که سرانه‌ی* دانش‌آموزی به بسیاری از مدارس اصلاً تعلق نمی‌گیرد و به این شکل مدیران مدارس را رها کردند تا هرجوری که می‌توانند، پول بگیرند و بدون این پول که از خانواده‌ها گرفته می‌شود، امکان اداره‌ی مدارس وجود ندارد. من خبر دارم این پول از ده تا پانزده‌هزار تومان در مدارس روستایی از خانواده‌ها گرفته می‌شود و تا حدود صدمیلیون تومان در مدارس دولتی که در کلان‌شهرهایی مانند تهران وجود دارند؛ یعنی دست مسئولان مدارس را باز گذاشتند تا هرطور که می‌خواهند، مدارس را اداره کنند. با توجه به این موضوع می‌توان گفت آموزش رایگان در ایران وجود ندارد. آموزش و پرورش امروز فقط حقوق معلم‌ها را می‌دهد که می‌بینیم همان حقوق را هم نمی‌دهد. معلم‌ها همیشه معترضند و همین سال گذشته بیش از چهارده تجمع در خیابان توسط معلم‌ها انجام شد که افزایش حقوق و جایگاه معیشتی و منزلتی درست می‌خواستند. دولت از این وظایفش شانه خالی می‌کند و آموزش را طبقاتی کرده است. برخی می‌گفتند در زمان پهلوی درس انوشیروان عادل به دانش‌آموزان می‌دادند که فرزند کفاش باید کفاش شود و فرزند فرمانده، فرمانده و می‌بینیم که امروز این اتفاق رخ داده است.

سال گذشته دولت آمار شرم‌آوری را منتشر کرد که سه‌هزار رتبه‌ی اول کنکور سراسری از سه دهک بالای اقتصادی بودند و امسال هم آمار دادند که از چهل نفر اول کنکور سی‌ونه نفرشان از مدارس غیردولتی عادی بودند و فقط یک نفر از مدرسه‌ی دولتی عادی توانسته رتبه‌ی عالی کنکور را کسب کند. ممکن است کسی مدعی شود که مدرسه‌ی سمپاد یا تیزهوشان دولتی است، اما هیچ‌کدام از این مدارس بدون پول دانش‌آموزی را راه نمی‌دهند. ما دانش‌آموز استعداد درخشانی نداریم که بتواند در این مدارس بدون پول درس بخواند. بسیاری از کسانی هم که در این مدارس درس می‌خوانند، حقیقتاً به شکل ذاتی در یک سطح جامع باهوش نیستند. این افراد کسانی‌اند که خانواده‌هایشان در مسیر آموزش برایشان هزینه و به نوعی دوپینگ کردند و مسابقه را از چند متر جلوتر از دانش‌آموزان عادی مدارس دولتی شروع کردند و طبیعتاً زودتر هم به خط پایان می‌رسند و موفق می‌شوند. آموزش در ایران به شدت طبقاتی شده است. آمار و ارقام و تجربه‌های فردی معلم‌ها این موضوع را تصدیق می‌کند.

از نمره‌فروشی تا فشار به معلم‌ها برای بالا‌بردن معدل
باتوجه به گفته‌های شما درباره‌ی موضوع ارزیابی کمی و تغییراتی که در ساختار آموزشی در چند سال اخیر رخ داده است، شاهد بودیم که دبستان به یک دوره‌ی شش‌ساله تغییر کرد و نمره از این دوره حذف شد؛ بنابراین معدل یازده‌ونیم فقط میانگین دوره‌ی متوسطه حساب می‌شود. آیا این تغییرات تأثیری بر کیفیت آموزشی حداقل در دوره‌ی دبستان گذاشته است و چه اثری بر دوره‌ی متوسطه دارد؟
در ایران یک روند پنهان‌سازی افت وجود دارد. باید توجه داشت حذف نمره در دوره‌ی دبستان یک تجربه‌ی جهانی است و آموزش و پرورش ایران هم از آن تجربه‌ی جهانی استفاده کرد که من هم از آن دفاع می‌کنم. در نه سال اول که تقریباً آموزش عمومی است، دانش‌آموزان فارغ از این‌که چه نمره‌ای دارند و قبولی چطور است، باید از این دوره رد شوند، اما این ردشدن به این معنی نیست که با هر کیفیتی که شد، این دوره را بگذرانند. دانش‌آموزان باید مورد ارزیابی‌های توصیفی قرار بگیرند که به ارزیابی‌های کیفی نزدیک می‌شود. معلم باید دانش‌آموزان را در این مورد ارزیابی کند.

اما در ایران معلمان و مدارس و حتی مدیر از مناطق آموزشی و بعد از آن از طرف نهادهای بالاتر مثل وزارت آموزش و پرورش تحت فشارند. یک فشار سلسله‌مراتبی برای درصد قبولی و میانگین معدل وجود دارد. وقتی درصد قبولی و معدل برای کار یک معلم، مدیر، مدرسه و منطقه ملاک قرار می‌گیرد، تقلب‌های گسترده ایجاد می‌شود. این موضوع حتی در جایی مانند آمریکا وقتی دولت‌های لیبرال و دموکرات بر سرکارند، وجود دارد و در مواردی برای تقلب به دادگاه کشیده می‌شوند. هرجا ارزیابی آموزش روی عدد و رقم انجام شد و مدارس از این نظر با هم مقایسه شدند، یک ارزیابی غیرحقیقی و نادرست به وجود می‌آید؛ مثلاً معلم یک نمره‌ی هشت یا نه را ده می‌کند، -‌جدا از بعد اخلاقی و انسانی‌اش- برای این‌که نسبت به کلاس کناری معدل بالاتری داشته باشد یا مدرسه همین‌طور به علت رقابت با یک مدرسه‌ی دیگر نمرات را بالا می‌برد. این رقابت کاملاً ناسالم است و یک روند واقعی ارزیابی وجود ندارد.

چند سال پیش می‌خواستم در یک مدرسه‌ی خوب و سطح‌‌ بالای نمونه‌دولتی مشغول به کار شوم. با من قرارداد بستند که معدل یکی از پایه‌ها باید مثلاً از نوزده‌وبیست‌صدم به نوزده‌وسی برسد؛ یعنی اگر یک نفر از آن سی‌وشش دانش‌آموز به هر دلیلی درس نمی‌خواند، معدل کل کلاس افت می‌کرد و من دیگر نمی‌توانستم برای سال بعد در آن مدرسه کار کنم؛ پس من راهی نداشتم جز این‌که به دانش‌آموزانی که درس نمی‌خواندند، نمره بدهم.

امروز در دوره‌ی دبستان نمره وجود ندارد و ارزیابی توصیفی است. دانش‌آموزان از دوره‌ی دبستان با همه‌ی آن ویژگی‌های آموزشی وارد دوره‌ی متوسطه‌ی اول و چرخه‌ی ناسالم رقابت می‌شوند. این چرخه‌ی رقابت و این تغییر فضای آموزشی برای دانش‌آموزان کیفیت ارزیابی را پایین می‌آورد؛ مثلاً دانش‌آموزی که درس علومش در دروه‌ی متوسطه‌ی اول بیست بوده، فیزیک را در دوره‌ی متوسطه‌ی دوم پنج می‌گیرد و این برای این است که در آن دوره نمره‌ی واقعی نگرفته است.

چند سال پیش یکی از معاونان وزیر آموزش و پرورش طبق عددی که برای معدل میانگین اعلام کرد، مشخص کرد که معدل مدارس غیرانتفاعی نسبت به دیگر مدارس بسیار پایین است. مدارس غیردولتی و غیرانتفاعی با آزمون ورودی دانش‌آموزان متوسط و زیر متوسط را رد می‌کنند و دانش‌آموزانی را که از نظر اقتصادی، اجتماعی و درسی قوی‌اند، پذیرش می‌کنند و طبیعتاً باید زمان معدل‌گیری هم نتیجه‌ی بهتری داشته باشند یا دانش‌آموزانشان راحت‌تر در کنکور قبول شوند، اما با این حال به علت موضوع نمره‌‌فروشی در مدارس غیرانتفاعی باز هم معدل نهایی‌شان کم است. این مدارس هم از این آسیب در امان نماندند و باید گفت بخش مهمی از این افت معدل که توسط رئیس کمیسیون آموزش اعلام شده، مربوط به این مدارس است.

تبلیغ ایدئولوژی حاکمیت در مدارس منجر به افت آموزشی شده است
آموزش ایدئولوژیک در مدارس که توسط حاکمیت به شدت پیگیری می‌شود، چه تأثیری بر انگیزه‌ی دانش‌آموزان برای درس‌خواندن می‌گذارد و چه آسیب‌هایی به آموزش زده است؟
من به عنوان یک دبیر فیزیک که سی ‌سال از نزدیک با دانش‌آموزان بوده‌ام، می‌توانم ادعا کنم نسبت به این نوع آموزش‌ها سطحی از تنفر وجود دارد. تقریباً گریزاننده‌ترین درس‌ها در دروه‌ی متوسطه درس‌های دینی و عربی است؛ به ویژه عربی. این ایدئولوژی که حکومت به دنبالش است، به دلایل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تا حدود زیادی شکست خورده و نتوانسته پاسخ‌گوی نیازهای گوناگون جامعه باشد. دانش‌آموزان هم از آن روگردانند. این آموزش‌های ایدئولوژیک در یک‌سری کتاب مثل درس دینی مستقیم و به شدت پیگیری می‌شود و در کتاب‌های دیگر مانند ادبیات، تاریخ و حتی درس‌های تخصصی مثل فیزیک به شکلی غیرمستقیم وجود دارد؛ مثلاً از یک حدیث برای تأیید قانون دوم نیوتن استفاده می‌شود یا آیه‌ی قرآن وجود دارد.

این نوع آموزش علی‌رغم هدف مسئولان و حاکمیت، دل‌زدگی ایجاد می‌کند؛ حتی اگر کسی بخواهد با این حاکمیت هم‌دل باشد، باید بگوید این روشی که به کار می‌برید، برای آن ایدئولوژی سم است. این آموزه‌ها به صورت مستقیم و غیرمستقیم در آموزش دل‌زدگی ایجاد می‌کند و این دل‌زدگی خودبه‌خود به شکل کلی اثر خودش را بر تنفر دانش‌آموزان از آموزش نشان می‌دهد. شاید متری وجود نداشته باشد که بتوان تأثیر آن را اندازه گرفت، اما قطعاً جزو عوامل تأثیرگذار است.

شهروندان جوان که به دنبال کار و درآمدند، با توجه به ناکارامدی اقتصادی و ترویج مشاغلی مانند دلالی و کاهش تولید مسیر آموزش را طولانی می‌بینند. در آخر کسانی هم که درس می‌خوانند، شاید بیست تا سی‌درصد امید دارند تا کاری در ارتباط با تحصیلاتشان پیدا کنند و قید درس‌خواندن را می‌زنند.

ناکارامدی‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی همراه با آموزه‌های ایدئولوژیک یک گریزانندگی برای درس‌خواندن ایجاد کرده است. دانش‌آموزان انگیزه‌ی ادامه‌ی تحصیل ندارند، اما خانواده‌ها هم‌چنان اسیر آن آموزه‌های سفت‌وسخت غلطی‌اند که از گذشته داشتند و راه موفقیت را تحصیل می‌دانند. دانش‌آموزان از این موضوع هم پیروی نمی‌کنند، اما بسیاری هم به ادامه‌ی تحصیل تن می‌دهند. از طرفی فضا برای کسب‌وکارهای فضای مجازی هم فراهم شده و این انگیزه را کاهش داده است، اما هم‌چنان برخی خانواده‌ها اسیر آن فرهنگ آموزشی صد سال اخیرند.

دختران بیش‌تر مجبور به ترک تحصیل می‌شوند
با نظر به آمار ضدونقیض دانش‌آموزان بازمانده از تحصیل و تأثیر پولی‌شدن آموزش بر این موضوع و هم‌چنین افزایش کودکانی که از سال اول دبستان وارد مدرسه نمی‌شوند، چه عواملی در ترک‌تحصیل دانش‌آموزان به جز پولی‌شدن آموزش وجود دارد؟
آمار کلی که برای سال پیش توسط حاکمیت اعلام شد، حدود نهصدهزار نفر بازمانده از تحصیل بود؛ البته این آمار درست نیست و برخی این آمار را تا حدود سه‌میلیون یا حتی پنج‌میلیون نفر تخمین زده‌اند. من آمار سه‌میلیون نفر را زیاد شنیدم که ممکن است آمار محتاطانه‌ای باشد که اعلام می‌کنند.

پوشش تحصیلی آموزش دبستان در کشور تقریباً صددرصد است؛ یعنی برای همه‌ی بچه‌ها در سن ورود به مدرسه در کشور مدرسه وجود دارد. این مدارس در مناطق عشایری یا روستاهای دورافتاده کلاس‌های چندپایه تشکیل می‌دهند و به هر حال دانش‌آموز بدون مدرسه یا معلم نمی‌ماند. سال‌نامه‌‌های تحصیلی هم این پوشش دوره‌ی دبستان را کم‌تر از نودوهشت‌ یا صددرصد اعلام نکردند، اما در دوره‌‌ی متوسطه‌ی اول این پوشش به نوددرصد می‌رسد که مقصر دولت است. بحث این نوع پوشش تحصیلی یعنی دورشدن دولت از وظیفه‌ای که دارد؛ چیزی که باید اجرا کند و نمی‌تواند. در دوره‌ی متوسطه‌ی دوم این پوشش به حدود هشتادودودرصد می‌رسد. این افت عموماً در بخش دختران است.

در همین چند روز اخیر بخش‌نامه‌ای در فضای مجازی درباره‌ی مدرسه‌ای در یک روستای دورافتاده منتشر شده که تا سال گذشته دانش‌آموزان را مختلط ثبت‌نام می‌کرده، اما امسال دختران را ثبت‌نام نمی‌کند، چون بلوغ زودرس پیدا می‌کنند. حالا هم خانواده‌ها یک استشهاد امضا و به مقامات بالاتر شکایت کردند که یا یک مدرسه برای دختران بسازند یا همان روند قبلی ادامه پیدا کند. اتفاقات این‌چنینی که در این دولت رخ می‌دهد، عجیب است. این موضوع برای بازماندن از تحصیل یک نمونه است.

از طرفی در مناطقی که کلاس‌های چندپایه و مختلط وجود دارد، در دوره‌های بالاتر از دبستان وقتی دانش‌آموزان به متوسطه‌ی اول و دوم می‌رسند، به دلیل نگرانی‌های فرهنگی و اجتماعی که از طرف خانواده و حاکمیت وجود دارد، تمایل به تشکیل کلاس‌های مختلط از بین می‌رود و کسانی که در این موضوع ضرر می‌کنند، دخترانند؛ بنابراین عموم بازماندگان از تحصیل در مسئله‌ی پوشش تحصیلی دخترانند.

من دوازده کشور پیشرفته‌ی آموزشی را بررسی کردم. در این کشورها، از جمله ژاپن، فنلاند، کانادا، سنگاپور و کره‌ی جنوبی ساختارهای پیشتیبانی وجود دارد. خانواده‌های دانش‌آموزانی که به لحاظ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیاز به کمک دارند، توسط مدرسه پشتیبانی می‌شوند و دولت به آن‌ها کمک می‌کند. همین‌طور در مدارس صندوق‌هایی وجود دارد که این دانش‌آموزان را تحت حمایت قرار می‌دهد و خانواده‌ها کمک‌های مالی دریافت می‌کنند. وضعیت این دانش‌آموزان مدام بررسی و به آن‌ها امکانات داده می‌شود تا ترک‌تحصیل نکنند. این ساختار در ایران وجود ندارد.

عامل اصلی بازماندن از تحصیل مشکلات اقتصادی است
ما غیر از فشارهای آموزشی، ایدئولوژیک، فرهنگی و اجتماعی مشکل اقتصادی داریم که مهم‌ترین عامل بازماندن از تحصیل است. زمانی که فشار اقتصادی بیش‌تر می‌شود، مسئله‌ی بازماندن از تحصیل گستردگی پیدا می‌کند و کسی که در تهران زندگی می‌کند هم نمی‌تواند هزینه‌ی تحصیل را بدهد. اولویت خانواده‌ها امروز سیرکردن بچه‌هاست. اولویت زنده‌ماندن و چرخیدن زندگی است و آموزش در اولویت‌های بعدی قرار می‌گیرد. در این شرایط چون پسر به شکل تاریخی نیروی کار به حساب می‌آید، از یک سنی به بعد می‌تواند کمک‌خرج خانواده باشد، اما از یک نوع دید فرهنگی دختر هم یک نان‌خور اضافی حساب می‌شود و باید به سنی برسد که شوهر کند که مسئله‌ی کودک‌-همسری را هم ایجاد می‌کند. این یک نگاه نسبی گسترده در جامعه‌های فقیر است؛ به ویژه جوامعی که به فقر فرهنگی هم دچارند که پسر نیروی کار و دختر نان‌خور اضافی محسوب می‌شود.

امروز حتی کارکردن دختران در سن پایین را هم می‌بینیم؛ مثلاً یکی از معاونان دبیرستانی دخترانه در محله‌ای فقیرنشین در کرج مخالف تعطیلی مدارس در دوره‌ی کرونا بود، چون برخی از دختران آن مدرسه سر کلاس مجازی حاضر نمی‌شدند و در کارگاه‌های خیاطی مشغول به کار شده بودند. یکی از پیامدهای کرونا بر موضوع آموزش در مناطق محروم مانند خوزستان یا سیستان و بلوچستان همین موضوع بود که منجر به افزایش کودک‌-همسری شد و بسیاری از دانش‌آموزان از تحصیل بازماندند؛ بنابراین کرونا هم روی مسئله‌ی ترک‌تحصیل و بازماندن از آن تأثیر گذاشت و این آمار را افزایش داد.

در نهایت به جز عوامل آموزشی و کلی که نام‌ برده شد، در مسئله‌ی افت معدل آموزشی و همین‌طور بازماندن از تحصیل باید موضوع کرونا را نیز اضافه کرد.



source https://koodak.bashariyat.org/?p=45436

تهران؛ یک قربانی کودک همسری به اتهام قتل همسرش بازداشت شد

۱۱.بهمن.۱۴۰۲هرانا در آبان ماه امسال یک قربانی کودک همسری در تهران با خوراندن قهوه مسموم به همسر خود، وی را به قتل رساند. طی روزهای اخیر، م...