۱۴۰۰ مرداد ۹, شنبه

دختر چهارساله در چابهار قربانی هوتک شد

۰۹ مرداد ۱۴۰۰

آتنا چهارساله از روستای جماعت‌زهی پلان – چابهار در هوتک آب افتاد و جان‌باخت.

به گزارش خبرگزاری برنا ، متاسفانه سالانه چند کودک بی گناه در همین هوتک‌ها که آب مردم برخی از مناطق سیستان و بلوچستان را تامین می‌کند می‌افتند و غرق می‌شوند، اما همچنان بی آبی‌ها ادامه دارد.

به گفته یکی از فعالان این استان بیش از دو هزار روستای این استان لوله کشی آب ندارند.

کاربری نوشت: «کاش مسئولان یک نگاه ویژه به این استان‌های محروم داشته باشند.» کاربر دیگری نوشت: «قصه پر غصه مردم سیستان و بلوچستان و خوزستان نباید بعد از اتفاق‌های تلخ فراموش بشه.»



source https://koodak.bashariyat.org/?p=39556

ماجرای خودکشی 5 دختر دانش آموز در رامهرمز

۰۸ مرداد ۱۴۰۰

حوادث رکنا: از خودکشی 16 نفر در خوزستان پیشگیری شد.

به گزارش رکنا، در روزهای سخت کرونایی که خبرهای تلخی از خودکشی نوجوانان در سطح استان خوزستان به گوش می‌رسید. «مجید قنواتی» و دوستانش آستین همت را بالا زدند تا راه‌حلی برای این مشکل پیدا کنند. آنها دریافتند که رفع این معضل اجتماعی تنها با حل مشکل اقتصادی مقدور است. قنواتی با همراهی 260 جهادگر، در این مدت توانسته است با ایجاد اشتغال، تهیه مسکن و رفع مشکلات اقتصادی از 16 مورد خودکشی جلوگیری کند. جمع‌آوری بیش از یک میلیارد کمک های مردمی برای فعالیتهای جهادی و ساخت واحد مسکونی از کارهای نیکوکارانه این گروه جهادی است.

«مجید قنواتی» دانشجوی ترم ۳ کارشناسی ارشد مدیریت دولتی، متأهل و صاحب ۳ فرزند دختر است.
از چگونگی ورودش به کارهای جهادی می‌گوید: «از سال ۱۳۸۸ و از بدو ورود به دانشگاه جزء هسته مرکزی گروه جهادی در استان خوزستان بودم. قبل از ما در استان خوزستان هیچ گروه جهادی شکل نگرفته بود. از آن سال ما اردوهای جهادی را برگزار کردیم تا الان که مشغول کارهای جهادی هستیم».
این جهادگر ادامه می‌دهد: «اواخر سال ۱۳۹۸ و شیوع کرونا به این فکر افتادیم که چطور شهرستانمان را در مقابل کرونا ایمن نگه داریم. در فضای مجازی فراخوان و یک قرارگاه به نام قرارگاه جهادی امام رضا (ع) تشکیل دادیم. ابتدا با ضدعفونی محیط و تولید ماسک و حل مشکلات اقتصادی مردم شروع شد و به تدریج کار ما پیشرفت کرد. مردم مشکلاتشان را با ما در میان می‌گذاشتند و از ما کمک می خواستند.»
نان، تبلت و مسکن!

قنواتی به نکته جالبی اشاره می‌کند: «ما متوجه شدیم که بسیاری از مشکلات اجتماعی از مشکلات اقتصادی نشئت می‌گیرد. مثلاً یک خانمی به نیروهای مددکاری ما پیام داد که من تا به حال چند بار خودکشی کردم و امروز می‌خواهم کار را تمام کنم. بچه‌های من دارند از گرسنگی تلف می‌شوند. متأسفانه در رامهرمز در عرض چند ماه ۵ دختر دانش‌آموز از یک مدرسه اقدام به خودکشی کردند و هر ۵ مورد هم منجر به فوت شد. بررسی کردیم دیدیم عامل اصلی این خودکشی‌ها نداشتن تبلت و گوشی هوشمند برای استفاده از آموزش مجازی بود. در اولین اقدام ۵ دستگاه تبلت تهیه و به بچه‌هایی که سابقه خودکشی داشتند، اهدا کردیم.
مرحله بعد تهیه بسته‌های کمک‌آموزشی و پوشاک برای این بچه‌ها بود. در یک ماه ۱۱ مورد خودکشی داشتیم که ۵ مورد آن فقط از یک مدرسه دخترانه بود. متأسفانه دختران دیگر هم از این کار تقلید می‌کردند و با یک مشکل کوچک که در خانواده پیش می‌آمد، اقدام به خودکشی می‌کردند.
سعی کردیم تمام نیروهایمان را برای حل این مشکل بسیج کنیم. طی کار متوجه شدیم بعضی از افراد به‌دلیل نداشتن مسکن دست به این کار می‌زنند. موردی بود که در یک اتاق ۲ خانواده در یک اتاق زندگی می‌کردند! مثلاً ۲ برادر با همسران و فرزندانشان در یک اتاق سکونت داشتند و همین قضیه موجب بروز مشکلات عدیده‌ای شده بود.
تا جایی که یکی از خانم‌ ها ۳ بار خودکشی ناموفق داشت. برای حل مشکلات مسکن ورود کردیم و چند منزل مسکونی ساختیم. یک میلیارد تومان هزینه ساخت منازل مسکونی شد. به‌تدریج توانستیم با حل مشکلات اقتصادی، موضوع خودکشی را حل کنیم. البته خانواده‌ها را رها نکرده‌ایم و همچنان سرکشی می‌کنیم و بسته‌های حمایتی در اختیارشان قرار می‌دهیم و حواسمان به اشتغالشان است. در سطح شهرستان ۵۵۰ خانواده تحت پوشش هستند. تلاشمان این است که مشکلاتشان را ریشه‌ای و از اساس حل کنیم».
انقلاب یعنی توجه به مردم مستضعف

این روزها خیلی‌ها می‌گویند ما زرنگ باشیم مشکلات خودمان را حل کنیم، وقت نداریم غصه دیگران را بخوریم، اما قنواتی می‌گوید: «انقلاب ما انقلاب مستضعفین است نه سرمایه‌دارها؛ یعنی ما باید حواسمان به مردم مستضعف باشد و به دادشان برسیم و جامعه‌مان را به جامعه آرمانی و مدینه فاضله نزدیک کنیم. برای رسیدن به جامعه آرمانی محرومیت‌زدایی حرف اول را می‌زند. هرچند بعضی از نهادها متولی این کار هستند اما ما هم به‌عنوان یک انسان دغدغه‌مند بایدبه فکر هم‌نوعانمان باشیم و هر کمکی از دستمان برمی‌آید انجام بدهیم. مطمئن باشید در دستگاه خداوند گم نمی‌شود.»
«مجید قنواتی» با اشاره به اینکه در چند ماه گذشته میلیاردی هزینه کرده‌اند، بدون اینکه یک ریال از نهاد یا سازمانی بگیرند، ادامه می‌دهد: «همه این‌ها نتیجه تلاش‌های دوستان برای جلب اعتماد مردم و جمع‌آوری کمک‌های مردمی است. خدا را شاکریم که مردم به ما اعتماد کردند و ما هم سعی کردیم پاسخ اعتمادشان را بدهیم. همین ما را در این دنیا و آن دنیا کفایت می‌کند».
اثر دعای خیر

اشخاصی که دست‌به‌خیر هستند، همیشه اثرات معنوی کار خیر را در زندگی شخصی‌شان مشاهده می‌کنند. قنواتی می‌گوید: «روزهایی که شهر را ضدعفونی می‌کردیم به کرونا مبتلا شدم و مدت طولانی در بستر بیماری بودم.
خیلی از دوستان در شرایطی که بیمار بودم، عکس من را استوری می‌کردند که برایش دعا کنید. یک روز دوستی تماس گرفت که من عکس شما را استوری کرده بودم. یکی از نیازمندانی که کمکش کرده بودیم از من پرسید ایشان کیست؟
برایش توضیح دادم که فلانی، مسئول قرارگاه امام رضا (ع) است. گفت: شب قبل ایشان را در خواب در حرم امام رضا (ع) و پای منبر دیدم و منبری هم سردار شهید سلیمانی بودند. آنجا اطمینان پیدا کردم کارهایی که ما می‌کنیم از نگاه ائمه (ع)دور نمی‌ماند و دعای مردم در حق ما مستجاب می‌شود.»

با لبخند ادامه می دهد: «خیلی دلم می‌خواهد دوستانی که در این مدت با ما همکاری کردند و ما را تنها نگذاشتند به سفر مشهد مقدس ببرم. دوستی بود که روزهای اول همکاری عکس پروفایلش خیلی جالب نبود. به‌تدریج که جلو رفتیم عکس پروفایلش عوض شد و حرم امام رضا (ع) جایگزین آن عکس‌ها شد. یک روز برای من سجاده‌ای به‌عنوان هدیه آورد و گفت: خانواده ما هیچ‌کدام نماز نمی‌خواندند و خودم اصلاً نمازخواندن بلد نیستم.
از وقتی که به قرارگاه آمدم خانواده‌ام نمازخوان شده‌اند، اما من نمازخواندن بلد نیستم و می‌خواهم یاد بگیرم. این‌ها نگاه ویژه آقا امام رضا (ع) است. قدم دوم ان‌شاءالله بتوانیم قطعه زمینی بخریم که قرارگاه کارهای عام‌المنفعه بشود. اگر هم برنده نشدیم همین‌که اسم شهرستانمان را مطرح کردیم، ما را کفایت می‌کند. البته گوشه‌چشمی هم به آن سنگ متبرک حرم امام حسین (ع) داریم که قرار است انگشتر بشود!»



source https://koodak.bashariyat.org/?p=39553

قتل دختر ۵ ساله توسط مادرش در دهدشت

۰۸ مرداد ۱۴۰۰

خبرگزاری هرانا – روز دوشنبه ۲۸ تیرماه، یک زن ۳۹ ساله در شهرستان دهدشت واقع در استان کهگیلویه و بویر احمد، از طریق حلق آویز کردن، دختر ۵ ساله خود را به قتل رساند. این زن هم اکنون در بازداشت به سر می برد.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از رویداد ۲۴، روز دوشنبه ۲۸ تیرماه ۱۴۰۰، یک زن ۳۹ ساله در دهدشت، دختر ۵ ساله خود را به قتل رساند.

در این گزارش به نقل از پدر ۳۷ ساله این کودک آمده است: دو سالی بود که با همسرم زینب از یکدیگر جدا شده بودیم. حضانت هر دو فرزند را به من دادند، اما چون آیسا دختر بچه بود، همسرم می‌خواست او را بزرگ کند. با مشکلات بسیاری که برایم ایجاد کرد، حضانت آیسا را به همسرم دادم.

بعد از یک سال برادران زینب با من تماس گرفتند و گفتند که خواهرمان نمی‌تواند از پس مخارج آیسا برآید، تو فقط قبول کن حضانت آیسا را دوباره پس بگیری.

این موضوع را با کمال میل قبول کردم اما نمی‌خواستم با همسرم روبه‌رو شوم، بنابراین به برادرانش گفتم آژانس بگیرند و دخترم را با آژانس به محل کارم بفرستند، اما آنها مخالفت کردند و نتیجتا به آنجا رفتم.

پدر این کودک قربانی افزود: ساعت ۵ عصر بود. وقتی به خانه یکی از برادرانش رسیدم به من گفت اینجا نیستند و به خانه یکی دیگر از برادران‌مان رفتند که تا آنجا فاصله چندانی نیست. گفتم ایرادی ندارد و خودم را به آنجا رساندم. زنگ خانه‌شان را زدم که برادر زنم در را باز کرد. از من خواست به داخل بروم اما قبول نکردم که ناگهان صدایی شنیدم و خودم را به داخل خانه رساندم.

وی عنوان کرد: در اتاق قفل بود، شیشه را شکستم و وارد اتاق شدم. دخترم در حالی که طنابی برگردن داشت کنار مادرش خوابیده بود.

او ادامه داد: آیسا را بلند کردم و او را به بیمارستان رساندم، اما آنجا به من گفتند چند ساعتی می‌شود که آیسا خفه شده است. مادرش را دستگیر کردند و الان بازداشت است.



source https://koodak.bashariyat.org/?p=39550

پس از گذشت ۱۹ سال؛ رهایی از اعدام یک کودک-مجرم در یزد

۰۷ مرداد ۱۴۰۰

خبرگزاری هرانا – یک کودک-مجرم در یزد که در سن ۱۷ سالگی از بابت اتهام قتل بازداشت و به اعدام محکوم شده بود، پس از گذشت ۱۹ سال با پرداخت دیه و اخذ رضایت اولیای دم، از چوبه دار رهایی یافت.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از صدا و سیما، رئیس زندان مرکزی یزد از رهایی یک کودک-مجرم محکوم به اعدام در این زندان خبر داد.

رئیس زندان مرکزی یزد گفت: این زندانی از سن ۱۷ سالگی و به مدت ۱۹ سال در زندان بود که با تلاش اعضای شورای شعبه ۳۱ صلحی زندان، از شکات آن‌ها دعوت به عمل آمد و طرفین به پرداخت دیه رضایت دادند.

مددی مقدم افزود: دیه پرداخت شده ۴۰۰ میلیون تومان است که بخشی توسط خانواده متهم و بخش دیگر آن توسط خیران پرداخت شد و در نهایت با رضایت خانواده مقتول، این محکوم به اعدام از بند آزاد شد.

خبرگزاری مهر نیز در خصوص این کودک-مجرم نوشته است: این زندانی در سال ۱۳۸۱ به اتهام قتل بازداشت و به زندان مرکزی یزد منتقل شد. وی به دلیل پیچیدگی پرونده قضائی، با مساعدت مسئولان قضائی استان همچنین پرداخت ۴ میلیارد ریال دیه که توسط خیرین یزدی پرداخت شده بود، پس از ۱۹ سال تحمل حبس، آزاد و به آغوش خانواده خود بازگشت.



source https://koodak.bashariyat.org/?p=39547

خشونت های جنسی، روانی و جسمی به کودک همسران / اختلالات روانی حاصل کودک همسری را بشناسید

۰۶ مرداد ۱۴۰۰

رکنا: دکتر فریبرز درتاج، توضیحات و آسیب شناسی در رابطه با پدیده کودک همسری در کشورمان ارائه کرد.

کودک همسری از جمله موضوعات قابل توجه در حوزه زنان و خانواده در جوامع مختلف به حساب می آید. در سال های اخیر نیز به موضوع کودک همسری در ایران به طور خاص توجه شده است. با این حال بنا به گزارش مرکز آمار از آمار کودک همسری در کشور با وجود آن که آمار ازدواج دختران زیر 14 سال در کشورمان از سال 95 تا 98 به میزان 20 درصد کاهش یافته است، اما در نه ماهه نخست سال 99 شاهد ازدواج 23 هزار و 798 ازدواج کودکان زیر 14 سال بوده ایم. ضمناً معاون وزیر جوانان نیز از افزایش آمار سالانه کودک همسری خبر داده است. این آمار نشان گر افزایش رو به رشد کودک همسری در ایران است و نیازمند تحلیل و بررسی ابعاد مختلف است.
بهنوش بختیاری هم کرونا گرفت / برای این بازیگر دعا کنید
بهنوش بختیاری هم کرونا گرفت / برای این بازیگر دعا کنید
فیلم رقص بابا کرمی سحر قریشی لو رفت/ با صدای خواننده زن!
افشای ازدواج علی دایی با دختر خانم بازیگر سرشناس + عکس و پشت پرده
با 700 هزارتومان موهاتو بکار
ماشینتو مطمئن بفروش
۱۰ میلیون وام کاشت مو !!! بدون سود و بهره
ایمپلنت کره ای درجه یک با قیمت مناسب !!! (در تهران )
به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، مرکز آمار ایران چند روز قبل، تازه ترین آمار مربوط به کودک همسری را ارائه کرده است. براساس این گزارش با وجود آن که آمار ازدواج دختران زیر 14 سال در کشورمان از سال 95 تا 98 به میزان 20 درصد کاهش یافته است، اما در نه ماهه نخست سال 99 شاهد ازدواج 23 هزار و 798 ازدواج کودکان زیر 14 سال بوده ایم که اگر همین آمار در سه ماهه پایانی سال گذشته نیز ادامه داشته باشد، در مجموع می توان گفت آمار کودک همسری در سال گذشته، نسبت به سال 98 حدود 12 درصد افزایش یافته است.
علاوه بر این، اخیراً محمد مهدی تندگویان، معاون امور جوانان وزارت ورزش و جوانان در نشست خبری از افزایش آمار کودک همسری برای دریافت وام ازدواج خبر داد و گفت: در ازدواج سنین پایین به ویژه دختران زیر 13 سال، هر سال آمار افزایشی داریم که شاید یکی از دلایل آن تسهیلاتی است که برای ازدواج در نظر گرفته می شود و هر سال هم افزایش پیدا می‌ کند.
فارغ از ابعاد اقتصادی که قطعاً در افزایش این آمار اثرگذار بوده است، تحلیل ابعاد اجتماعی و روانی این پدیده می تواند حائز اهمیت باشد. دکتر فریبرز درتاج، رئیس انجمن روان شناسی تربیتی ایران در گفت و گو با خبرنگار اجتماعی رکنا توضیحاتی را در مورد پدیده کودک همسری ارائه کرد.
کودک همسری یک پدیده اجتماعی و فرهنگی

دکتر فریبرز درتاج، رئیس انجمن روان شناسی تربیتی ایران در مورد تحلیل روانشناختی در مورد پدیده کودک همسری گفت:به اعتقاد من کودک همسری بیشتر یک پدیده اجتماعی فرهنگی و البته با ابعادی روانشناختی، اجتماعی، تربیتی، پزشکی و حتی قانونی است که در نقاطی از کشور زندگی دختران را متأثر و منجر به بروز مشکلات و آسیب های روانی و اجتماعی بسیاری برای آن ها شده است.
کودک همسر، با دنیایی از نیازها و انتظارات برآورده نشده مواجه می شود که به مرور اثرات روحی و روانی جبران ناپذیری بر او و فرزند یا فرزندانی که او قرار است تربیت کند خواهد گذاشت. مسلماً کودک همسر، در همه عرصه های جسمی، اجتماعی، روحی و روانی فرایند بلوغ را طی نکرده که بخواهد مسئولیت بزرگی همچون نقش مادری و همسری و یا حتی پدری و شوهری را بر عهده بگیرد، چون پدیده کودک همسری در هر دو جنس وجود دارد اما وجه غالب آن دخترانی را درگیر می کند که در سنین پایین مجبور به ازدواج با افرادی می شوند که عمدتاً از نظر سنی از آن ها بالاتر هستند و از این حیث واقعاً می توان اینگونه دختران را قربانیان منفعل عشق¬ورزی و ازدواج به حساب آورد و اغلب این کودک همسرها، کودک مادر هم می شوند.
لذا به ویژه در مورد دختران، خشونت های جنسی، روانی و جسمی از سوی همسر و خانواده او با سوء استفاده از کمی سن و بی تجربگی به طور مکرر در تجربه زیسته آن ها گزارش شده است. ما به گواه پژوهش های عمیق روانشناختی که انجام شده معتقدیم که سن مناسب ازدواج در بین مؤلفه های مؤثر بر کیفیت زندگی، ثبات و تعدیل رابطه جنسی، از مهمترین مؤلفه هاست.
کودک همسری بیشتر در مناطق سنتی و مناطقی که از سطوح پایین مالی، روانشناختی و آموزشی رنج می برند بروز می کند و متأثر از عوامل مختلفی از جمله کلیشه های جنسیتی، عدم نقش آفرینی سازنده در گزینش همسر، عدم آگاهی، عدم آمادگی جنسی، عاملیت منفعل، درهم آمیختگی عاطفی، ضعف نقش، تعامل تنشزا و مواردی از این دست هست که همه اینها حاکی از بی قدرتی یکی یا هر دو طرف زوجیت در امر ازدواج است.
پژوهش های مختلفی نشان داده که ازدواج در سنین پایین، زنان را با بی قدرتی در زمینه فردی و تعاملی در روابط زناشویی روبرو می کند و این باعث می شود تا کنش آنان در مقابل مسأله بی قدرتی به شکل پنهانکاری، طلاق، سازگاری و سکوت اجباری رخ بدهد که پیامدهای زیانباری همچون دلزدگی زناشویی، عدم رضایت از زندگی، سرخوردگی، انزوای اجتماعی، طلاق عاطفی و تضعیف منزلت مادری و همسری را در پی خواهد داشت. از همه اینها مهمتر تضعیف فرزندپروری و مشکلات تربیتی بی شمار فرزندان حاصل از چنین ازدواج هایی است که پرداختن به آن موضوع این مصاحبه نیست و گفتگوی مفصلی را می طلبد و فقط در همین حد بسنده کنم که پژوهش¬هایی تنایید کرده اند که فرزندان حاصل از پدیده کودک همسری به لحاظ قوای عقلی و هوشی ضعیف تر از همتایان خودشان در ازدواج های متناسب به لحاظ شریط سنی هستند.
استرس، پریشانی های روانی، احساس بی قدرتی

رئیس انجمن روان شناسی تربیتی ایران در خصوص اختلالات روانی احتمالی حاصل از ازدواج کودک همسری چنین توضیح داد:استرس، پریشانی های روانی، احساس بی قدرتی (ازدواج به شدت تنظیم شده و بدون عاملیت و اختیار فردی همراه با کاهش قدرت و توانایی تصمیم گیری)، احساس تعارض نقش (گذر ناگهانی جهت پذیرش نقش های بزرگسالی)، ضعف کارآمدی و اعتماد به نفس (هویت وابسته به دیگران)، افزایش خشونت، طلاق عاطفی، ناسازگاری زناشویی، خیانت، افسردگی، احساس تنهایی و یأس از جمله اختلالاتی هست که در مطالعات مختلف به آن پرداخته شده است.



source https://koodak.bashariyat.org/?p=39544

مرگ و مصدومیت ۲ کارگر از جمله یک کودک-کار در سایه فقدان ایمنی کار

۰۷ مرداد ۱۴۰۰

خبرگزاری هرانا – طی روزهای گذشته، در سایه فقدان ایمنی محیط کار، یکی از تکنسین های تاسیسات بیمارستان در مراغه دچار مصدومیت شد. همچنین یک کودک کار در نیشابور بر اثز سقوط از ارتفاع جان خود را از دست داد. ایران در زمینه رعایت مسائل ایمنی کار در میان کشورهای جهان رتبه ۱۰۲ را به خود اختصاص داده ‌که رتبه بسیار پایینی است.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از رکنا، روز سه شنبه ۵ مرداد ۱۴۰۰، رئیس اورژانس و مرکز فوریت‌های پزشکی نیشابور از مرگ یک کودک-کار بر اثر سقوط از داربست خبر داد.

مصطفی افشارنیک اظهار کرد: در پی سقوط یک کارگر ۱۷ساله از داربست یک ساختمان ۵ طبقه در خیابان هاشمی‌نژاد نیشابور، آمبولانس پایگاه اورژانس شهری شماره ۶ به محل حادثه اعزام شد.

رئیس اورژانس و مرکز فوریت‌های پزشکی نیشابور ادامه داد: این کارگر به علت شدت جراحات وارده قبل از رسیدن کارشناسان اورژانس ۱۱۵ جان خود را از دست داده بود.

مصدومیت تکنسین تاسیسات بیمارستان در مراغه
به گزارش فارس، روز چهارشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۰، رئیس دانشکده علوم پزشکی مراغه از مصدومیت یکی از پرسنل تاسیسات بیمارستان امیرالمومنین در پی آتشسوزی در این مکان، خبر داد.

اصغر تنومند اظهار داشت: حوالی ساعت ۲۱ و ۲۰ دقیقه روز چهارشنبه، یکی از تابلوهای برق هواساز بخش قلب و اورژانس بیمارستان امیرالمومنین دچار آتش‌سوزی شد.

تنومند با بیان اینکه در این حادثه یک نفر از پرسنل تاسیسات دچار برق‌گرفتگی شده است، خاطرنشان کرد: این آتش‌سوزی خسارت جانی نداشته است.

وی اضافه کرد: با تلاش پرسنل تاسیسات تعمیر و بازسازی بخش آسیب‌دیده ادامه دارد و علت دقیق وقوع این حادثه در دست بررسی است.



source https://koodak.bashariyat.org/?p=39541

برنامه شماره ۴۷۱ رادیو اینترنتی کانون دفاع از حقوق بشر در ایران



source https://koodak.bashariyat.org/?p=39539

موتورسواری بانوان مجاز است یا ممنوع؟

داستان موتورسواری زنان در ایران از آن حکایت‌های پر بحث و جدلی است که سال‌هاست در یک نقطه راکد باقی‌مانده و پایانی ندارد.گواهینامه موتورسیکلت برای بانوان,قانون,شرایط,حکم موتور سواری

زنان موتورسوار روز دوشنبه با این جمله پلیس راهور تهران بزرگ روبه‌رو شدند که به آنها گفته درصورت تردد در سطح شهر وسیله‌نقلیه‌شان توقیف می‌شود. البته این چندمین‌باری است که پلیس این هشدار را به زنان موتور‌سوار که هر روز بر تعدادشان به‌خصوص در شهرهای بزرگ افزوده می‌شود، داده و به آنها گفته است که «معیار برای ما داشتن گواهینامه است و چون زنان گواهینامه موتور ندارند، پلیس مجبور به برخورد است.»

داستان موتورسواری زنان در ایران از آن حکایت‌های پر بحث و جدلی است که سال‌هاست در یک نقطه راکد باقی‌مانده و پایانی ندارد. نه پلیس می‌تواند در مقابل زنان موتورسوار که می‌گویند هیچ کجای قانون نیامده که راندن موتورسیکلت برای زنان ممنوع است و به آنها گواهینامه داده نشود، استدلال قانع‌کننده‌ای بیاورد و نه قانونگذار حاضر است این معضل بین پلیس و زنان موتورسوار را ‌ببیند و برای حل آن آستین بالا بزند.

کل قوانین مربوط به رانندگان موتور‌سیکلت در ماده‌۲۰ قانون رسیدگی به تخلفات رانندگی که در سال‌۱۳۷۵ تصویب و در روزنامه رسمی اعلام عمومی شده، خلاصه می‌شود.

در این ماده قانون آمده است: «کلیه قوانین و مقررات عمومی مربوط ‌به حمل‌ونقل و عبور و مرور در مورد موتورسیکلت‌ها نیز جاری است. حرکت در پیاده‌رو یا در جهت مخالف مسیر مجاز، ایجاد عمدی صدای ناهنجار، حمل بار غیرمتعارف، حرکت نمایشی مارپیچ، تک‌چرخ، حمل یدک، استفاده‌نکردن از کلاه ایمنی و تردد در خطوط ویژه اتوبوسرانی با موتورسیکلت تخلف محسوب شده و مأموران موضوع ماده‌‌(۲) این قانون موظفند ضمن صدور قبض جریمه نسبت به توقیف موتورسیکلت حداکثر به‌مدت یک هفته و درصورت تکرار یک‌ماه اقدام کنند. تبصره‌ـ صدور گواهینامه رانندگی موتورسیکلت برای مردان برعهده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران است».

اغلب وکلای دادگستری تفسیرشان از قانون موجود این است که ممنوعیتی برای صدور گواهینامه زنان وجود ندارد و فقط مرجع صادر‌کننده آن نامعلوم است.

عبدالصمد خرمشاهی، وکیل پایه یک دادگستری در این‌باره به همشهری می‌گوید: «تاکنون اظهارنظر پلیس درباره زنان موتورسوار دوپهلو بوده؛ از یک طرف می‌گویند که منعی برای موتورسواری زنان وجود ندارد و از طرف دیگر امکان دریافت گواهینامه را از آنها گرفته‌اند. تنها مسئله شفاف و عیان در این میان خلأ قانونی است که باید برطرف شود تا زنان بتوانند مانند دریافت گواهینامه ماشین، گواهینامه خلبانی، گواهینامه قایقرانی و ملوانی، از این حق نیز برخوردار شوند.»

خرمشاهی معتقد است که سکوت مراجع قانونگذار در این‌باره بی‌معناست: «آنها باید شفاف و دقیق به این سؤال در دادگاه عمومی پاسخ دهند که رانندگی زنان با حجابی که عرف جامعه است و شرع و قانون هم آن را تأیید کرده، چه ایرادی دارد و چرا زنان می‌توانند به‌عنوان سرنشین روی موتور باشند اما به‌عنوان راکب این حق از آنها سلب شده است؟»

این وکیل پایه یک دادگستری گفت: «حق راندن موتور برای زنان طبق قانون نه نامشروع است و نه یک فعل حرام، پس بنابراین نباید قوانین جاری برخلاف قانون اساسی که در اغلب موارد حقوق زن و مرد را یکسان دانسته، عمل کند. به عقیده بنده، زنان تا گرفتن حق خود در این‌باره باید به‌صورت فردی در دادگاه‌ها اعلام شکایت کنند تا قانونگذار در بالادست آن را تصویب و اجرا کند.»

حکایت زنان از ترفندها و ترس‌های موتورسواری

مژگان ۹سال است که کارش این شده که در فروردین یا اردیبهشت برود شهرک آزمایش و شانسش را برای گرفتن گواهینامه رانندگی موتور امتحان کند، اما هر بار به در بسته می‌خورد. «خانم قانونش نیومده»، « شما زنها خسته نشدین از بس برای گواهینامه موتور اومدین؟»، « چندبار بگیم به زن‌ها گواهینامه موتور نمیدیم؟» این آخری‌ها هم که برگه‌ای دم در ورودی زده‌اند که «برای زنان گواهینامه موتور صادر نمی‌شود».

او حالا چندین سال است که موتور شخصی خودش را دارد و هر روز با آن از خانه‌اش در غرب تهران به خانه مادر بیمارش در شرق تهران می‌رود تا به او رسیدگی کند. می‌گوید که موتورسواری را اصولی زیرنظر مربی یاد گرفته و با تمام قواعد و قوانین آن آشناست و حاضر است جلوی ۱۰افسر راهنمایی و رانندگی امتحان دهد و شانسش را برای گرفتن گواهینامه امتحان کند اما کسی نیست که حتی یک‌بار به این خواسته او گوش کند. «وقتی مادرم بعد از چند‌ماه کما دچار زندگی نباتی شد، تردد با ماشین از غرب به شرق تهران برای پرستاری از او سخت‌ترین کار ممکن بود.

هیچ چاره دیگری هم نداشتم، پس دیدم بهترین کار این است که با موتور تردد کنم و این شد که اول یاد گرفتم و بعد دنبال گواهینامه رفتم. وقتی گفتند امکانش نیست و باید صبر کنی، مدتی دست نگه داشتم اما چند‌ماه بعد متوجه شدم که اصلا فرجی در این کار نیست و قبل از من خیلی‌ها برای گرفتن گواهینامه موتور به در بسته خورده‌اند، این شد که با احتیاط بیشتر و با ترفندهایی که مأموران پلیس چندان متوجه نشوند که من زن هستم، با موتور در سطح شهر رانندگی می‌کنم.»

لیلا و زنان موتورسوار دیگر، ترفندهای زیادی برای تردد در خیابان‌های شهر دارند، راهکارهایی که ترجیح می‌دهند همچون رازی سر به مهر بین خودشان باقی بماند تا آنها را بعدا با مشکلات جدیدی روبه‌رو نکند. لادن یکی از آنهاست که حالا می‌گوید از این پنهانکاری و فرار از قانون خسته شده اما فکرش به راه‌حل دیگری نمی‌رسد «کل فرایند یادگیری، خرید و بعد هم رانندگی با موتورسیکلت با ترس و اضطراب است. درحالی‌که هیچ کجای قانون نیامده که راندن موتورسیکلت توسط زنان ممنوع است.

پلیس هم اگر ما را در خیابان گرفته هیچ وقت نگفته که شما به‌عنوان زن حق ندارید که رانندگی کنید، فقط گفته‌اند ‌ای کاش به شما گواهینامه بدهند که ما مجبور به توقیف موتورتان نشویم. درد اینجاست که بعضا پلیس‌های راهنمایی و رانندگی می‌گویند که موتورسواری زنان خیلی هم خوب و با رعایت قوانین است اما آنها مامورند و معذور.»

او می‌گوید: «۲ راه پیش روی ما گذاشته‌اند؛ اول اینکه با ترفندهای مختلف در سطح شهر تردد کنیم تا روزی که صدای ما را بشنوند یا کارزار و کمپین راه بیندازیم و مطالبه‌گری کنیم تا بالاخره ما را به رسمیت بشناسند و گواهینامه‌مان را صادر کنند. راه اول همان است که الان می‌رویم، راه دوم را ولی دوباری امتحان کردیم که بدتر شد و موانع پیش‌رویمان را پررنگ‌تر و بیشتر کردند.»

کمپینی که لادن از آن حرف می‌زند، به سال ۱۳۹۸برمی‌گردد؛ درست بعد از آنکه یک زن در اصفهان توانست در دادگاه بدوی از قاضی اجازه صدور گواهینامه را برای خود بگیرد. لادن و ۴۹زن موتورسوار دیگر در تهران نیز با استناد به قوانین موجود راهنمایی‌و‌رانندگی، دادخواست خود را از طریق یک وکیل دادگستری در دیوان عدالت اداری مطرح می‌کنند و خواهان حل این موضوع می‌شوند.

محمد حاجیلو، وکیل پرونده در این‌باره می‌گوید: «در قانون فقط آمده که مسئول صدور گواهینامه موتور برای مردان پلیس راهنمایی و رانندگی است. هیچ کجای قانون نیامده که موتورسواری برای زنان ممنوع است یا پلیس اجازه صدور گواهینامه برای زنان را ندارد. ما با استناد به همین قانون یک دادخواست مطرح کردیم و از دیوان عدالت اداری خواستیم که نیروی انتظامی را مکلف به صدور گواهینامه برای زنان کند، حتی مانند آن زن اصفهانی در دادگاه بدوی رأی به نفع ما صادر شد اما در دادگاه تجدید‌نظر قاضی رأی را رد کرد.»

زنان ناامید از پلیس، قانونگذار و… حالا همان راه اول را مصمم‌تر دنبال می‌کنند. می‌گویند سوار بر موتورهای شخصی در سطح شهر تردد می‌کنیم تا بتوانیم با مطالبه‌گری حق داشتن گواهینامه را از مراجع بالادست بستانیم.

موتورسواری زنان در ۳سال اخیر رونق بیشتری گرفت و حضور آنها در خیابان‌ها پررنگ‌تر شد، به‌خصوص از زمانی که موتورهای به‌اصطلاح اسکوتری و برقی وارد ایران شدند و به‌خاطر اندازه و سرعت مطمئن مورداستقبال شهروندان قرار گرفتند؛ موتورهایی که اگرچه قیمت‌های بالایی دارند اما به‌صورت اقساطی امکان خرید آن هست.

مینا که حالا ۷سال می‌شود که مربی موتورسواری است و در یکی از بوستان‌های بزرگ حاشیه‌ای تهران برای زنان آموزش عملی برگزار می‌کند از افزایش تعداد شاگردانش در ۳سال اخیر می‌گوید؛ زنانی که به دلایل مختلف نیاز دیده‌اند که موتور داشته باشند و با آن در سطح شهر تردد کنند. «اول از همه این نکته را بگویم که اکثر زنانی که الان در سطح شهر موتورسوارند نه به‌خاطر قدرت‌نمایی، نه برای اعتراض مدنی و نه چیزی که مخالفان، آن را اجرای فانتزی‌های ذهنی زنان می‌نامند، راکب موتور شده‌اند بلکه براساس یک نیاز و ضرورت این وسیله را انتخاب کرده‌اند.»

مینا، زنان موتورسوار را در چند گروه مختلف تعریف می‌کند: «بیشترین کسانی که برای آموزش می‌آیند زنانی هستند که قدرت خرید ماشین در این شرایط گرانی را ندارند و مسافت تردد روزانه‌شان طولانی است و توان پرداخت کرایه‌های سنگین وسایل نقلیه عمومی مثل تاکسی و تاکسی‌اینترنتی را ندارند، اینها نه با شور و ذوق بلکه از سر اجبار به خریدن موتور و تردد با آن روی‌آورده‌اند و ناراحتند که چرا پول خرید یک خودروی دست دوم را هم ندارند. دسته دوم کسانی هستند که طرفدار محیط‌زیست هستند.

اینها می‌گویند که تردد با ماشین شخصی به شکل تک‌سرنشین را دوست ندارند و ترجیح می‌دهند از موتورهای انژکتوری که آلودگی کمی برای شهر دارد، استفاده کنند.

یک دسته دیگر که تعداد آنها بعد از کرونا زیادشده، کسانی‌اند که از اتوبوس و مترو و تاکسی استفاده می‌کردند اما حالا به‌خاطر ترس از ابتلا، موتور شخصی خریده‌اند و با آن در سطح شهر رفت‌وآمد می‌کنند. یک تعداد کمی هم هستند که به‌خاطر نبود شغل و اقتصاد بد کشور، پیک‌موتوری رستوران‌ها یا مسافرکش شده‌اند و می‌خواهند از این راه امرار معاش کنند. حالا سؤال من این است که چرا یک‌بار مسئولان این زنان را با این نوع دغدغه‌ها ندیده‌اند و فکر می‌کنند همه آنها از سر خوشی دنبال موتورسواری‌اند؟»

موتورسواری زنان این روزها همچون کلاف سردرگمی شده که نه پلیس می‌تواند گره آن را باز کند، نه زنان می‌توانند از آن خلاصی یابند. آنها مجبورند در برزخ سکوت قانون، با موتور در سطح شهر تردد کنند و خطراتی مثل تصادف، دستگیری توسط پلیس و… را به جان بخرند. زنانی که نمی‌دانند چرا و به چه علت از این حق محرومند؟

منبع: همشهری

به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44957

ابراز نگرانی نهادهای حقوق بشری از سرکوب قهرآمیز اعتراضات خوزستان؛ مادران دادخواه در تهران بازداشت شدند

ابراز نگرانی نهادهای حقوق بشری از سرکوب قهرآمیز اعتراضات خوزستان؛ مادران دادخواه در تهران بازداشت شدند
۰۸ مرداد ۱۴۰۰
تجمع اعتراضی مادران دادخواه در میدان آزادیتجمع اعتراضی مادران دادخواه در میدان آزادی
تجمع اعتراضی مادران دادخواه در میدان آزادی تهران
چندین سازمان حقوق بشری و فرهنگی در بیانیه‌های جداگانه، با ابراز نگرانی از سرکوب قهرآمیز اعتراضات خوزستان و سایر شهرها، خواستار آزادی فوری بازداشت‌شدگان شده‌اند.

در همین حال گزارش می‌رسد چندین تن از مادران جان‌باختگان اعتراض‌های ۹۸ که در میدان آزادی تهران تجمعی اعتراضی برگزار کردند، با برخورد خشونت‌بار نیروهای انتظامی مواجه شده و بازداشت شدند.

این مادران دادخواه امروز در تجمع اعتراضی خود از اصابت گلوله جنگی بر پیکر فرزندان خود و سایر افرادی گفتند که به دلیل اعتراض کشته می‌شوند.

بر اساس ویدئوهای منتشرشده، تعدادی از مادران دادخواه پس از ضرب و شتم توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.

هنوز جزئیاتی درباره محل نگهداری مادران میلاد محققی، ابراهیم کتابدار، پژمان قلی‌پور، فرهاد مجدم، و وحید دامور که ساعاتی پیش بازداشت شدند، منتشر نشده است.

محبوبه رمضانی، مادر پژمان قلی‌پور که یکی از مادران دادخواه دستگیرشده است، پیش از این به صدای آمریکا گفته بود: «اعتراض می‌کنم تا مادر دیگری مثل من به جای گونه فرزندش بر قاب عکس بوسه نزند.»

در این حال، چندی نهاد حقوق بشری، از جمله سازمان دیده‌بان حقوق بشر، با ابراز «نگرانی عمیق از سرکوب قهرآمیز اعتراضات» و همچنین کشته شدن دست‌کم ۹ نفر در اعتراضات استان‌های خوزستان و لرستان، خواستار آزادی فوری بازداشت‌شدگان شده‌اند.

حدود ۵۰ عضو کانون نویسندگان ایران هم در بیانیه‌ای ضمن حمایت از اعتراضات خوزستان در واکنش به قطع اینترنت و برخوردهای امنیتی معمول با روزنامه‌نگاران و خبرنگاران نوشته‌اند: «درست در شرایطی که مردم جان‌به‌لب‌رسیده در جای جای کشور فریاد اعتراضشان را به خیابان‌ها می‌آورند و پاسخشان را با گلوله و گاز اشک‌آور می‌گیرند … [جمهوری اسلامی] اینترنت شهرهای معترض را قطع می‌کند تا اختلالی در سرکوب مردم پیش نیاید.»

تهیه‌کنندگان سینمای ایران نیز در بیانیه‌ای طرح محدودیت‌های جدید اینترنتی را «توطئه‌ای علیه اصل آزادی» و طراحان آن را «توطئه‌گر» توصیف کردند.

فقیهه سلطانی، بازیگر سینما و تلویزیون، نیز در پیامی ویدیویی می‌گوید دولت همچنان به فکر پاک کردن صورت مسئله است.

اعتراضات اخیر دو هفته پیش از خوزستان آغاز شد و به دیگر شهرها و پایتخت نیز گسترش یافت.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44953

مرخصی درمانی مژگان کاوسی تمدید شد

مرخصی مژگان کاوسی زندانی سیاسی، به مدت یک هفته دیگر تمدید شد. خانم کاوسی روز چهارشنبه ۳۰ تیرماه امسال در پی ابتلا به ویروس کرونا و وخامت حال جسمی‎‌اش، از زندان اوین به مرخصی استعلاجی اعزام شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از کردپا، مدت مرخصی مژگان کاوسی زندانی سیاسی به مدت یک هفته دیگر تمدید شد.

خانم کاوسی روز چهارشنبه ۳۰ تیرماه ۱۴۰۰، به دلیل حال نامناسب ناشی از ابتلا به ویروس کرونا، از زندان اوین به مرخصی استعلاجی اعزام شد.

اعزام این زندانی سیاسی به مرخصی، چهار روز پس مثبت شدن تست کرونا و پس از شدت گرفتن بیماری او صورت گرفته است.

مژگان کاوسی در تاریخ ۲۹ آبان ماه ۹۸، در جریان اعتراضات سراسری موسوم به “اعتراضات آبان ماه” توسط نیروهای امنیتی در منزل خود در نوشهر بازداشت و پس از سه هفته از بازداشتگاه یکی از نهادهای امنیتی در ساری به بند زنان زندان نوشهر منتقل شد. او نهایتا در تاریخ ۲۸ آذرماه ۹۸ با تودیع قرار وثیقه آزاد شد.

خانم کاوسی در مرحله بدوی توسط دادگاه انقلاب نوشهر از بابت اتهام “فعالیت تبلیغی علیه نظام” به شش ماه حبس تعزیری، به اتهام “عضویت در گروه‌های مخالف نظام” ۳۳ ماه حبس و برای اتهام “تحریک مردم جهت بر هم زدن نظم و امنیت کشور” به تحمل ۳۰ ماه حبس تعزیری محکوم شد. وی در مرحله تجدیدنظر و با اعتراض دادستان با افزایش میزان محکومیت مواجه شد. وی از بابت اتهام “فعالیت تبلیغی علیه نظام” به ۷ ماه و ۱۵ روز حبس و برای اتهام “تحریک مردم جهت بر هم زدن نظم و امنیت کشور” به ۳۶ ماه حبس تعزیری و به اتهام “عضویت در گروه‌های مخالف نظام” به ۳۳ ماه حبس محکوم شد. با استناد به ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، مجازات اشد از بابت اتهام “تحریک مردم جهت بر هم زدن نظم و امنیت کشور” و ۳۶ ماه حبس تعزیری برای وی قابل اجرا است.

او نهایتا در تاریخ ۳۰ اردیبهشت جهت تحمل حبس بازداشت و به بند زنان زندان اوین منتقل شد.

مژگان کاوسی، فرزند اکبر، محقق، مترجم و از باورمندان به آیین یارسان است. کتاب “انفال و سرگذشت تیمور، تنها بازمانده از گورهای جمعی زنان و کودکان انفال شده” در سال ۹۸ با ترجمه مژگان کاوسی در انتشارات توکلی تهران چاپ شده است.

FacebookTwitterاشتراک گذاری



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44947

قتل دختر ۵ ساله توسط مادرش در دهدشت

روز دوشنبه ۲۸ تیرماه، یک زن ۳۹ ساله در شهرستان دهدشت واقع در استان کهگیلویه و بویر احمد، از طریق حلق آویز کردن، دختر ۵ ساله خود را به قتل رساند. این زن هم اکنون در بازداشت به سر می برد.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از رویداد ۲۴، روز دوشنبه ۲۸ تیرماه ۱۴۰۰، یک زن ۳۹ ساله در دهدشت، دختر ۵ ساله خود را به قتل رساند.

در این گزارش به نقل از پدر ۳۷ ساله این کودک آمده است: دو سالی بود که با همسرم زینب از یکدیگر جدا شده بودیم. حضانت هر دو فرزند را به من دادند، اما چون آیسا دختر بچه بود، همسرم می‌خواست او را بزرگ کند. با مشکلات بسیاری که برایم ایجاد کرد، حضانت آیسا را به همسرم دادم.

بعد از یک سال برادران زینب با من تماس گرفتند و گفتند که خواهرمان نمی‌تواند از پس مخارج آیسا برآید، تو فقط قبول کن حضانت آیسا را دوباره پس بگیری.

این موضوع را با کمال میل قبول کردم اما نمی‌خواستم با همسرم روبه‌رو شوم، بنابراین به برادرانش گفتم آژانس بگیرند و دخترم را با آژانس به محل کارم بفرستند، اما آنها مخالفت کردند و نتیجتا به آنجا رفتم.

پدر این کودک قربانی افزود: ساعت ۵ عصر بود. وقتی به خانه یکی از برادرانش رسیدم به من گفت اینجا نیستند و به خانه یکی دیگر از برادران‌مان رفتند که تا آنجا فاصله چندانی نیست. گفتم ایرادی ندارد و خودم را به آنجا رساندم. زنگ خانه‌شان را زدم که برادر زنم در را باز کرد. از من خواست به داخل بروم اما قبول نکردم که ناگهان صدایی شنیدم و خودم را به داخل خانه رساندم.

وی عنوان کرد: در اتاق قفل بود، شیشه را شکستم و وارد اتاق شدم. دخترم در حالی که طنابی برگردن داشت کنار مادرش خوابیده بود.

او ادامه داد: آیسا را بلند کردم و او را به بیمارستان رساندم، اما آنجا به من گفتند چند ساعتی می‌شود که آیسا خفه شده است. مادرش را دستگیر کردند و الان بازداشت است.

FacebookTwitterاشتراک گذاری



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44943

نامه مریم اکبری منفرد از زندان سمنان؛ خوزستان تشنه را با خون سیراب کردند

مریم اکبری منفرد، زندانی سیاسی تبعید شده به زندان سمنان با نگارش نامه‌ای از زندان حمایت خود را از اعتراضات مردم خوزستان اعلام کرد.

خانم اکبری منفرد در بخشی از این نامه می گوید “تابستان داغ است، درست مثل تابستان ۶۷، همین قاتلان هم بودند! آن روز در کسوت «هیئت مرگ» و امروز در کسوت «رئیس جمهور»! دوباره خونریزی و کشتار! اگرچه روی دریای خون عزیزان ما به مسند می‌رسند اما طوفان دادخواهی، کاخشان را ویران خواهد کرد.”

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، مریم اکبری منفرد، زندانی سیاسی تبعید شده به زندان سمنان با نگارش نامه‌ای از زندان حمایت خود را از اعتراضات مردم خوزستان اعلام کرد.

خانم اکبری منفرد در بخشی از این نامه نوشته است: «خون زندانیان سیاسی اعدام شده در ۶۷ با خون جوانان کشته شده در خیابان‌ها از آبان ۹۸ تا تیر۱۴۰۰ در خوزستان و لرستان به فاصله زمانی ۳۳ سال در همین جغرافیا بهم گره‌خورد و این را اثبات کرد که تا زمانی که عاملین و آمرین نسل کشی ۶۷ به میز محاکمه کشیده‌ نشوند، هیچ نسلی در امان نخواهد ماند. عزم ما نقطه پایان دادن به تداوم خونریزی و جنایت است! عزم ما دادخواهی است!»

متن کامل این نامه که جهت انتشار در اختیار هرانا قرار گرفته، در ادامه می آید:
«خوزستان تشنه را با خون سیراب کردند!

اگرچه اینجا خبرها دیگر حتی از طریق ملاقات هم به من نمی‌رسد و فرصت اندک مکالمه تلفنی‌ام در حضور مامور حراست تنها دریچه ارتباطم به دنیای بیرون است، اما گزارش‌های تلویزیون حکومت به خوبی مرا در جریان وضعیت اسفبار خوزستان قرار داد.

به خوبی در این سالیان دریافته‌ام که هر آنچه تکذیب کردند را باید به عنوان عمل حادث شده در نظر بگیرم و این بار نوبت تکذیب و سیل دروغ‌ها درباره خوزستان بود. آنچه که از میان اخبار پی‌ بردم این است که مردم تشنه را با سرب داغ پاسخ‌ گفته‌اند و آن سرزمین داغ‌ دار را دوباره خون‌چکان کرده‌اند. تابستان داغ است، درست مثل تابستان ۶۷، همین قاتلان هم بودند! آن روز در کسوت «هیئت مرگ» و امروز در کسوت «رئیس جمهور»! دوباره خونریزی و کشتار! اگرچه روی دریای خون عزیزان ما به مسند می‌رسند اما طوفان دادخواهی، کاخشان را ویران خواهد کرد.

خون زندانیان سیاسی اعدام شده در ۶۷ با خون جوانان کشته شده در خیابان‌ها از آبان ۹۸ تا تیر۱۴۰۰ در خوزستان و لرستان به فاصله زمانی ۳۳ سال در همین جغرافیا بهم گره‌خورد و این را اثبات کرد که تا زمانی که عاملین و آمرین نسل کشی ۶۷ به میز محاکمه کشیده‌ نشوند، هیچ نسلی در امان نخواهد ماند. عزم ما نقطه پایان دادن به تداوم خونریزی و جنایت است! عزم ما دادخواهی است!

با درود به جوانان غیور شهرهای به پاخاسته که این روزها خودم را نه در میان دیوارها که دوشادوش آنها می‌بینم و نبضم با ضرب‌آهنگ قدم‌هایشان بر خیابان‌ها می‌تپد و با تعظیم در مقابل شهدای تشنه لب خوزستان، دوباره فریاد دادخواهی‌ام را بلند می‌کنم خطاب به حکومت می‌گویم که خواهر و برادر مرا چرا کشتید؟ و تا زمانی که برای پاسخ دادن این سوالم مقابل دادگاه قرار نگیرید من صدایم خاموش نخواهد شد حتی در زندان جهنمی سمنان!

مریم اکبری منفرد/مردادماه ۱۴۰۰/ زندان سمنان»

در ارتباط با نویسنده نامه گفتنی است؛ مریم اکبری منفرد در تاریخ دهم دی ماه سال ۱۳۸۸ و پس از حوادث عاشورای ۸۸ بازداشت و در خردادماه سال بعد توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شد. اتهام این زندانی “محاربه از طریق عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران” بوده اما خود آن را وارد ندانسته است. نهایتا خانم اکبری منفرد که دوازدهمین سال از دوران محکومیت خود را سپری می‌کند، روز سه‌شنبه ۱۹ اسفندماه ۹۹ از زندان اوین به زندان سمنان تبعید شد.

دو برادر مریم اکبری منفرد در سال‌های ۶۰ و ۶۳ به اتهام ارتباط و عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران توسط دادگاه‌های انقلاب در ایران اعدام شدند. برادر کوچک او و خواهر دیگرش نیز در سال ۶۷ و موج اعدام زندانیان سیاسی در تابستان آن سال اعدام شدند.

FacebookTwitterاشتراک گذاری



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44941

گزارشی در باره آیدا نیک‌سیرت زندانی مذهبی محبوس در بند زنان زندان ارومیه

هه‌نگاو: یک زن کُرد که پیشتر دو سال در زندان‌های افغانستان زندانی بوده به زندان مرکزی ارومیه منتقل شده است.گزارشی در باره آیدا نیک‌سیرت زندانی مذهبی محبوس در بند زنان زندان ارومیه

برپایه گزارش رسیده به سازمان حقوق بشری هه‌نگاو، طی روزهای گذشته یک زن کُرد با هویت “آیدا نیک‌سیرت” به بند قرنطینه زندان مرکزی ارومیه منتقل شده است.

به گفته یک منبع مطلع از بند زنان زندان مرکزی ارومیه، آیدا نیک‌سیرت شوهرش عضو گروه‌های اسلامی تندرو بوده و در افغانستان کشته شده و وی و سه فرزندش به مدت دو سال در یکی از زندان‌های افغانستان محبوس بوده‌اند.

به گفته این منبع، آیدا نیک‌سیرت طی روزهای گذشته به ایران منتقل شده و هم‌اکنون ۱۰ روز است که در بند قرنطینه زندان ارومیه ن نگهداری می شود.

گفتنیست که سه فرزند این زن پس از انتقال به زندان مرکزی ارومیه از مادرشان جدا شده و سرنوشتشان نامعلوم است.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44937

بازداشت سه ‌شهروند توسط نیروهای اطلاعات سپاه در بوکان

هه‌نگاو: نیروهای اطلاعات سپاه بوکان سه شهروند را بازداشت و بنابر اطلاعات موجود به یکی از بازداشتگاه‌های امنیتی ارومیه منتقل کرده‌اند.

بر اساس گزارش رسیده به سازمان حقوق بشری هه‌نگاو، روز سه‌شنبه ۵ مرداد ۱۴۰۰ (۲۷ جولای ۲۰۲۱)، نیروهای اطلاعات سپاه بوکان سه شهروند به نام‌های “کژال امینی”، “شمزین محمدی” و “عظیمه ناصری” را بازداشت و به یکی از بازداشتگاه‌های امنیتی سپاه در ارومیه منتقل کرده‌اند.بازداشت سه ‌شهروند توسط نیروهای اطلاعات سپاه در بوکان

ابن بازداشت‌ها بنابر رویه نهادهای امنیتی در کُردستان مستمراً غیر قانونی و بدون هرگونه ارائه حکم قانونی و یا دلایل بازداشت صورت پذیرفته است.

در همین راستا روز گذشته روابط عمومی قرارگاه حمزه سیدالشهدا نیروی زمینی سپاه با انتشار بیانیه‌ای از وقوع یک درگیری مسلحانه در بوکان و کشته‌شدن دو عضو از طرف درگیر ایضاً و بازداشت سه شهروند خبر داده بود.

هه‌نگاو ضمن تایید وقوع درگیری در نزدیکی روستای علم‌آباد بوکان میان یکی از احزاب کُردستانی و نیروهای سپاه پاسداران، نسبت به بازداشت‌های خودسرانه و پرونده سازی علیه شهروندان عادی متعاقب این درگیری‌ها ابراز نگرانی می‌کند.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44933

علیرغم حال بد جسمی؛ عدم رسیدگی پزشکی به وضعیت منیره عربشاهی در زندان کچویی کرج

منیره عربشاهی، فعال مدنی محبوس در زندان کچویی کرج علیرغم وخامت حال از رسیدگی پزشکی محروم مانده است. خانم عربشاهی که اردیبهشت‌ماه امسال به مرخصی درمانی اعزام شده بود،

در تاریخ ۱ مردادماه پس از انجام جراحی و تخلیه غده تیروئید به زندان بازگشت. این فعال مدنی زندانی با وجود دستور پزشک مبنی بر آزمایش هفتگی و رسیدگی پزشکی تاکنون مورد آزمایش قرار نگرفته است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز پنج‌شنبه ۷ مردادماه ۱۴۰۰، منیره عربشاهی، فعال مدنی محبوس در زندان کچویی کرج علیرغم وخامت حال از رسیدگی پزشکی محروم مانده است.

این فعال مدنی زندانی با وجود دستور پزشک مبنی بر آزمایش هفتگی و رسیدگی پزشکی تاکنون مورد آزمایش قرار نگرفته است. به گفته یک منبع مطلع؛ پزشک جراح خانم عربشاهی دستور رسیدگی فوری پزشکی داده و خطر جانی و بروز شوک را مطرح کرده است. این منبع نزدیک به خانواده در این خصوص به هرانا گفت: «منیره عربشاهی به دلیل خارج کردن غده تیروئید باید هفته‌ای یکبار آزمایش خون داده و تحت نظر باشد. با این حال از زمان بازگشت به زندان تا امروز به بهانه نبود پزشک مورد هیچگونه رسیدگی قرار نگرفته است. حتی توان صحبت کردن هم ندارد و از ۴ روز قبل هر چیزی که می‌خورد را فورا بالا می‌آورد. جان منیره در خطر است.»
خانم عربشاهی که از تاریخ ۱۳ اردیبهشت‌ماه از زندان کچویی کرج با تودیع قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی به مرخصی درمانی اعزام شده بود، در تاریخ ۱ مردادماه پس از انجام جراحی و تخلیه غده تیروئید به زندان بازگشت.

با وجود اینکه در خصوص گواهی عدم تحمل حبس خانم عربشاهی، علاوه بر پزشکی قانونی، تائید ۳ پزشک معتمد دیگر به لحاظ اداری مورد نیاز است، او پیشتر صرفا توسط یک پزشک ویزیت شده که عدم تحمل حبس را تائید کرده است با این حال خانم عربشاهی جهت ویزیت توسط دو پزشک دیگر تاکنون اعزام نشده بود.

دختر خانم عربشاهی، یاسمن آریانی از مخالفان حجاب اجباری در حالی که در تاریخ ۲۵ بهمن ۹۷ با پایان حبس از بابت محکومیت پیشین خود از زندان اوین آزاد شده بود، در تاریخ ۲۱ فروردین ۹۸ مجددا بازداشت و به بازداشتگاه وزرا در تهران منتقل شد. خانم عربشاهی یک روز پس از او بازداشت و به همراه فرزندش به زندان قرچک ورامین منتقل شدند. آنها نهایتا در تاریخ ۲۲ مرداد ۹۸ از زندان قرچک ورامین به بند زنان زندان اوین منتقل شدند و مجددا در تاریخ ۳۰ مهرماه سال گذشته از بند زنان زندان اوین به زندان کچویی کرج تبعید شدند.

این دختر و مادر زندانی مردادماه ۹۸ توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی محمد مقیسه محاکمه و هرکدام از بابت اتهامات “اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام و تشویق و فراهم نمودن موجبات فساد و فحشا” به ۱۶ سال حبس تعزیری و در مرحله تجدیدنظر هرکدام مجموعا به ۹ سال و ۷ ماه حبس محکوم شدند. با استناد به ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی مجازات اشد یعنی ۵ سال و شش ماه زندان در خصوص هر یک از آنها قابل اجرا است.

یاسمن آریانی نیز در تاریخ ۱۵ تیرماه از زندان کچویی کرج به مرخصی کوتاه مدت اعزام شد.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44930

۱۴۰۰ مرداد ۸, جمعه

فراخوان مجمع عمومی ماهانه کانون دفاع از حقوق بشر در ایران یکشنبه ۱ آگوست ۲۰۲۱

فراخوان مجمع عمومی ماهانه کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

یکشنبه ۱ آگوست ۲۰۲۱ ساعت  ۱۴:۰۰ 

اعضا و مسئولین محترم کانون دفاع از حقوق بشر در ایران

با سلام و درودهای صمیمانه

جلسه مجمع عمومی ماهانه کانون در روز یکشنبه ۱ آگوست ۲۰۲۱ ساعت ۱۴:۰۰ به وقت اروپای مرکزی در فضای مجازی زووم اتاق کانون دفاع از حقوق بشردر ایران برگزار خواهد شد.

گزارش مسئولین و بررسی وضعیت اداری کانون توسط اعضا در ماه آگوست ۲۰۲۱

خوش آمدگویی و گزارش عملکرد روابط عمومی توسط خانم ایراندخت کیا (۵ دقیقه)

۱ . گزارش مسئول کمیته آموزش بررسی عملکرد آن توسط توسط خانم لیدا اشجعی اسالمی (۵ دقیقه)

۲ . گزارش مسئول کمیته پژوهش بررسی عملکرد آن توسط توسط  خانم رزا جهان بین (۵ دقیقه)

۳ . گزارش سه مسئول کمیته و بررسی عملکرد آنان توسط اعضاء (هر یک ۵ دقیقه)

۴ . گزارش سردبیر ماهنامه و بررسی عملکرد آن توسط اعضاء خانم شبنم رضاوند (۵ دقیقه)

۵ . گزارش مسئول کتابخانه اینترنتی کانون وبررسی عملکرد آن توسط آقای مهدی گلسفیدی (۵ دقیقه)

۶ . گزارش مسئول امور رسانه و بررسی عملکرد آن توسط آقای ناصر نوروزی ( ۵ دقیقه )

۷ . گزارش مسئول صدا و تصویر و بررسی عملکرد آن توسط اعضاء آقای حمید رضائی آذریانی(۵ دقیقه)

۸ . گزارش دو مسئول نمایندگی و بررسی عملکرد آنان توسط اعضاء (هر یک ۵ دقیقه)

۹ . گزارش هیئت رئیسه و بررسی عملکرد آن، توسط آقای ابوالفضل پرویزی (۱۵ دقیقه)

۱۰. گزارش مسئول اپلیکیشن کانون و معرفی آن توسط آقای علیرضا جهان بین (۵ دقیقه)

۱۱. گزارش سه مسئول کمیته و بررسی عملکرد آنان توسط اعضاء (هر یک ۵ دقیقه)

۱۲. گزارش مسئول امورمالی و بررسی عملکرد آن توسط اعضاء آقای محمدعلی محمودزاده (۵ دقیقه)

۱۳. گزارش مسئول اموراداری و بررسی عملکرد آن توسط اعضاء آقای علیرضا حجتی (۵ دقیقه)

۱۴. گزارش دو مسئول نمایندگی و بررسی عملکرد آنان توسط اعضاء (هر یک ۵ دقیقه)

۱۵. گزارش مسئول امور نمایندگی ها آقای محمدعلی محمودزاده (۵ دقیقه)

۱۶. گزارش سه مسئول کمیته و بررسی عملکرد آنان توسط اعضاء (هر یک ۵ دقیقه)

۱۷. گزارش مسئول امورکمیته ها خانم شبنم رضاوند(۵ دقیقه)

۱۸. گزارش رادیو اینترنتی و رادیو ۲۴ ساعته و بررسی عملکرد آن توسط اعضاء آقای محمود غفوریان پیرنیا(۵ دقیقه)

۱۹. گزارش مسئول سایت فارسی و بررسی عملکرد آن توسط اعضا، آقای ناصر نوروزی بارکوسرایی (۵ دقیقه)

۲۰. گزارش مسئول آکادمی بشریت کانون توسط خانم ایراندخت کیا (۵ دقیقه)

۲۱. گزارش مسئول امور اینترنتی و بررسی عملکرد آن توسط آقای حسین بیداروند (۵ دقیقه)

۲۲. گزارش مسئول سایت انگلیسی و بررسی عملکرد آن توسط اعضا، آقای علیرضا جهان بین (۵ دقیقه)

۲۳. گزارش مسئول سایت آلمانی و بررسی عملکرد آن توسط اعضا، آقای احمد حاجی قادر مرحومی (۵ دقیقه)

۲۴. پیشنهادات همکاران، بحث و گفتگو و نتیجه گیری درخصوص آن ها (۴۰ دقیقه)

مکان:    فضای مجازی زووم

 https://zoom.us/j/8057930858?pwd=OTB2U2xEYkd3UlgxRUY5WG43ZlM5dz09

یادآوری:

۱. حضور مسئولان و اعضاء کانون به موقع و در طول جلسه لازم و مهم است.

۲. در صورت وجود مشکل و عدم امکان حضور مسئولین و اعضا ضرورت دارد که حداکثر ٢۴ ساعت قبل از آغاز جلسه از طریق ایمیل با معرفی وکیل به هیئت رئیسه و یا روابط عمومی اطلاع رسانی شود .

۳. حضور بموقع شما باعث برگزاری منظم جلسه خواهد گردید و بنا داریم که با همکاری و همراهی شما جلسه در زمان تعیین شده آغاز و پایان یابد.

۴. همکاران محترم پیشنهادات و انتقادات خود را در زمان لازم بیان کرده تا زمان جلسه طبق روال پیش بینی شده برگزار شود .

مسئول کمیته روابط عمومی 

 ایراندخت کیا



source https://koodak.bashariyat.org/?p=39537

گزارش صوتی و تصویری جلسه کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان ، ۲۳ جولای ۲۰۲۱

جلسه سخنرانی اعضای کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان در تاریخ ۲۳ ماه جولای ۲۰۲۱ با حضور اعضای کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان و جمعی از فعالان حقوق بشر و میهمانان دیگر درفضای مجازی زوم، یوتیوب و اپلیکیشن کانون برگزار گردید در این جلسه که با مدیریت خانم نرگس مباشری فرد آغاز گردید اعضا به شرح ذیل ایراد سخنرانی کردند: گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق کودک ونوجوان درتیر ماه ۱۴۰۰ ، بررسی ماده ۱۳ (آزادی آگاهی یا حق بیان)کنوانسیون حقوق کودک و مقایسه آن با قانون اساسی ، آموزش در خدمت ایدئولوژی ، خشونت کودکان و معضلات آن و چرائی صدور اطلاعیه ۱۴۲۴ و در نهایت بحث آزاد جلسه هم با موضوع حق رشد کودک همسری به اجرا رسید. بانوان اشجعی و مباشری فرد و آقایان هومن شعری طهرانی، حمید رضائی آذریانی، مرادی زاده، احمدی ، ترقیبی و … بحث آزاد مشارکت و تبادل نظر کردند. ضمن تشکر از عوامل اجرایی، علاقمندان می توانند گزارش صوتی این جلسه را از طریق فایل های ضبط شده زیر شنوا باشند و همچنین گزارش تصویری جلسه را در کانال یوتیوب بشریت از طریق لینک زیر مشاهده نمایند.

شروع جلسه : نرگس مباشری فرد

آذر ارحمی: گزارش و تحلیل موارد نقض حقوق کودک و نوجوان در تیر ماه ۱۴۰۰

معصومه بهمنی راد: ماده 13 (آزادی آگاهی یا حق بیان) کنوانسیون حقوق کودک و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

حسین مرادی زاده : آموزش در خدمت ایدئولوژی

شکوفه ده بزرگی : خشونت کودکان و معضلات آن

فائزه صالحی نژاد فرد : چرائی صدور اطلاعیه 1424 کمیته دفاع از حقوق کودک و نوجوان

بحث آزاد : حق رشد (کودک همسری )



source https://koodak.bashariyat.org/?p=39534

بازداشت مدیر یک کانال تلگرامی در آزادشهر

یک شهروند در آزادشهر که مدیریت چند کانال تلگرامی را عهده دار بود، به دلیل آنچه که “اقدام به نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی علیه دستگاه های دولتی” عنوان شده است، توسط پلیس فتا بازداشت شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از رکنا، یک شهروند در آزادشهر توسط پلیس فتا بازداشت شد.

فرمانده انتظامی آزادشهر در این خصوص مدعی شد: “در پی رصد فضای مجازی توسط کارشناسان پلیس فتا شهرستان، مشخص شد مدیر یکی از کانال های فضای مجازی اقدام به نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی علیه دستگاه های دولتی کرده است که با توجه به حساسیت به عمل آمده، موضوع به صورت ویژه در دستور کار کارشناسان پلیس فتا این شهرستان قرار گرفت”.

وی افزود: “پس از انجام اقدامات فنی و اطلاعاتی، متهم شناسایی و ضمن هماهنگی با مرجع قضایی هر دو کانال وی مسدود و متهم دستگیر شد. پس از تشکیل پرونده جهت سیر مراحل قانونی به مراجع قضائی معرفی شد.

در این گزارش به هویت شهروند بازداشت شده اشاره ای نشده است.

FacebookTwitterاشتراک گذاری



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44927

تعیین شعبه دادگاه تجدیدنظر شهرزاد نظیفی، شهروند بهائی و قهرمان موتورکراس زنان

پرونده شهرزاد نظیفی، شهروند بهائی و از قهرمانان و مربیان موتورکراس زنان در ایران، به شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران ارجاع داده شد. خانم نظیفی پیشتر توسط دادگاه انقلاب تهران به ۸ سال حبس تعزیری، ارائه خدمات اجباری به افراد دارای معلولیت ذهنی و ممنوعیت خروج از کشور محکوم شده بود.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، پرونده شهرزاد نظیفی، شهروند بهائی و از قهرمانان و مربیان موتورکراس زنان در ایران، به شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران ارجاع داده شد.

خانم نظیفی پیشتر به صورت غیابی توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ۸ سال حبس تعزیری و همچنین به عنوان مجازات تکمیلی به ارائه خدمات اجباری به افراد دارای معلولیت ذهنی به مدت ۳ ماه روزی ۴ ساعت و ۲ سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم و علیرغم پذیرش درخواست واخواهی و برگزاری جلسه دادگاه، حکم غیابی صادره علیه خانم نظیفی، تائید شد.
پیشتر محمدهادی عرفانیان کاسب، وکیل مدافع شهرزاد نظیفی، شهروند بهائی و قهرمان موتورکراس زنان با اشاره به تائید حکم غیابی ۸ سال حبس تعزیری موکلش پس از واخواهی، در صفحه شخصی خود نوشت: “عجیب تر اینکه، دلیل تائید عینی رای، اطلاع رسانی که صورت گرفته بیان گردید و نه محتویات پرونده و دفاعیات اینجانب و موکل!”

شهرزاد نظیفی پیشتر در تاریخ ۲۷ آبان‌ماه ۹۷، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به بازداشتگاه یک نهاد امنیتی در زندان اوین منتقل شد. نیروهای امنیتی پس از بازداشت ایشان به منزل وی رفته و پس از حدود ۵ ساعت تفتیش منزل، تعدادی از وسایل شخصی از جمله کتب، تلفن همراه و لپ‌تاپ شخصی ایشان را نیز با خود برده بودند.

پیشتر یک منبع نزدیک به خانواده خانم نظیفی به گزارشگر هرانا گفته بود: “ظهر روز یکشنبه ۲۷ آبان ۹۷ نیروهای امنیتی خانم نظیفی را که در مسیر پیست موتورسواری بودند بازداشت و ابتدا به همراه ایشان به پیست موتورسواری رفته و نورا نراقی فرزند ایشان را نیز سوار خودرو کرده و به منزل ایشان رفتند. پس از حدود ۵ ساعت تفتیش منزل و ضبط تعدادی از وسایل شخصی از جمله کتاب‌ها، تلفن همراه و لپ‌تاپ با نشان دادن حکم جلب، خانم نظیفی را بازداشت و به همراه خود بردند.”

این منبع همچنین افزوده بود: “نیروهای امنیتی در تاریخ ۱۹ آبان ۹۷ نیز به منزل خانم نظیفی و همسرشان مهرشاد نراقی رفته و محل را طی چند ساعت تفتیش کرده بودند.

این شهروند نهایتا در تاریخ ۱۲ آذرماه ۹۷ با تودیع قرار وثیقه ۷۰۰ میلیون تومانی به صورت موقت و تا پایان مراحل دادرسی آزاد شد.

شهرزاد نظیفی، فرزند علی، متولد ۱۳۵۰ و شهروند بهائی ساکن تهران است. خانواده خانم نظیفی و همسرش مهرشاد نراقی هر دو از قهرمانان موتورکراس ایران بوده و شهرزاد نظیفی و دخترش نورا نراقی از پیشگامان موتورکراس زنان در کشور هستند. هرانا اردیبهشت ماه سال ۹۸ در گزارشی گفته بود که شهرزاد نظیفی، مهرشاد نراقی و فرزندانشان که همگی از پیش گامان و قهرمانان موتورکراس و از شهروندان بهایی ایران هستند بدون دریافت حکم قضایی از ورود و استفاده از پیست های موتورسواری محروم شده‌اند.

شهروندان بهائی در ایران از آزادی‌های مرتبط به باورهای دینی محروم هستند، این محرومیت سیستماتیک در حالی است که طبق ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۸ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی هر شخصی حق دارد از آزادی دین و تغییر دین با اعتقاد و همچنین آزادی اظهار آن به طور فردی یا جمعی و به طور علنی یا در خفا برخوردار باشد.
بر اساس منابع غیررسمی در ایران بیش از سیصد هزار شهروند بهائی وجود دارد اما قانون اساسی ایران فقط اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشتی گری را به رسمیت شناخته و مذهب بهائیان را به رسمیت نمی‌شناسد. به همین دلیل طی سالیان گذشته همواره حقوق بهائیان در ایران به صورت سیستماتیک نقض شده است.

FacebookTwitterاشتراک گذاری



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44924

۱۴۰۰ مرداد ۷, پنجشنبه

پدر بی رحم چطور دختر 5 ساله اش را کشت / گفتگو با عامل جنایت شهرک نوید مشهد

۰۵ مرداد ۱۴۰۰

شب بیست و پنجم تیرماه گذشته، حادثه ای تلخ اهالی شهرک نوید مشهد را در شوک فرو برد به گونه ای که ساکنان خیابان شقایق 17 ناباورانه در جست وجوی علت و انگیزه قتل هولناک فرانک کوچولو به دست پدرش بودند اما هیچ کس از راز این جنایت تکان دهنده خبر نداشت تا این که حضور قاضی ویژه قتل عمد در محل، کنجکاوی ها را بیشتر کرد.

شب بیست و پنجم تیرماه گذشته، حادثه ای تلخ اهالی شهرک نوید مشهد را در شوک فرو برد به گونه ای که ساکنان خیابان شقایق 17 ناباورانه در جست وجوی علت و انگیزه قتل هولناک فرانک کوچولو به دست پدرش بودند اما هیچ کس از راز این جنایت تکان دهنده خبر نداشت تا این که حضور قاضی ویژه قتل عمد در محل، کنجکاوی ها را بیشتر کرد.
حادثه 24 – شب بیست و پنجم تیرماه گذشته، حادثه ای تلخ اهالی شهرک نوید مشهد را در شوک فرو برد به گونه ای که ساکنان خیابان شقایق 17 ناباورانه در جست وجوی علت و انگیزه قتل هولناک فرانک کوچولو به دست پدرش بودند اما هیچ کس از راز این جنایت تکان دهنده خبر نداشت تا این که حضور قاضی ویژه قتل عمد در محل، کنجکاوی ها را بیشتر کرد. نیروهای اورژانس قاتل 35 ساله را که به خاطر مسمومیت حال مناسبی نداشت به بیمارستان امام رضا (ع) منتقل کرده بودند و او هم قادر به سخن گفتن نبود اما کشف چند صفحه دست نوشته در «اتاق مرگ» راز این جنایت وحشتناک را فاش کرد. بررسی های میدانی قاضی دکتر حسن زرقانی که تا پاسی از شب طول کشید بیانگر آن بود که مرد 35 ساله ای به نام «فراز» به دلیل اختلافات خانوادگی دختر پنج ساله اش را با خوراندن شربت متادون (داروی ترک اعتیاد) به قتل رسانده و سپس با بازگذاشتن سه شیر گاز شهری و مصرف مقداری متادون دست به خودکشی زده است.

ادامه تحقیقات نشان داد: برادر کوچک فراز که واحد آپارتمانی را در اختیار برادرش گذاشته بود آن شب وقتی وارد طبقه همکف شد با استشمام بوی گاز، هراسان به خانه برادرش رفت و پیکر فرانک (برادرزاده پنج ساله اش) را به حیاط خلوت پشت ساختمان انتقال داد و سپس با اورژانس تماس گرفت که همزمان با رسیدن نیروهای امدادی، مشخص شد فرانک کوچولو علایم حیاتی ندارد اما آن ها پدر فرانک را که هنوز نفس می کشید به مرکز درمانی انتقال دادند. دو روز بعد از بهبودی «فراز» که از مرگ نجات یافته بود، تحقیقات پلیسی برای کشف انگیزه و ریشه این جنایت هولناک با صدور دستورات ویژه ای از سوی قاضی زرقانی آغاز شد و او توسط ستوان قرایی(رئیس تجسس کلانتری سپاد) مورد بازجویی های تخصصی قرار گرفت و به قتل دختر معصوم با انگیزه اختلافات خانوادگی اعتراف کرد. این قاتل سنگدل در حاشیه بازجویی های قضایی، به سوالات خبرنگار خراسان درباره سرگذشت خود و چگونگی این ماجرای دلخراش پاسخ داد. آن چه می خوانید ادعای قاتل فرانک کوچولو در گفت وگویی مفصل است.

نامت چیست؟ فراز – ب

چند سال داری؟ متولد 1365 هستم.

خرید بیت‌کوین و ارز دیجیتال با بهترین قیمت | بیت 24
خرید بیت‌کوین و ارز دیجیتال با بهترین قیمت | بیت 24
مشاهده
yektanet-logo-sign
تبلیغ
تا چه مقطعی تحصیل کردی؟ نتوانستم دیپلم بگیرم، در واقع دیپلم ردی هستم!

چرا؟ همان سال مادرم فوت کرد من هم دیگر در امتحانات شرکت نکردم.

مادرت بیمار بود؟ نه ! سکته کرد البته قبل از آن سه بار سکته کرده بود بار چهارم جان سپرد.

تحویل سریع کالا به هر کجای دنیا
تحویل سریع کالا به هر کجای دنیا
مشاهده
yektanet-logo-sign
تبلیغ
پدرت زنده است؟ نه! اوهم حدود 10 سال قبل در 85 سالگی فوت کرد.

چند خواهر و برادر داری؟ پدرم سه زن داشت که مادر من آخرین همسر او بود! در واقع 9 خواهر و برادر هستیم اما با برادران و خواهران ناتنی رابطه‌ای نداریم. من دو برادر دارم که یکی از آن ها نابیناست و دیگری هم که مرا از مرگ نجات داد مشکلات روحی و روانی دارد.

با همسرت چگونه آشنا شدی؟ در روزهایی که پدرم فوت کرده بود من خیلی مغموم و ناراحت بودم که یکی از دوستانم «ر» را به خانه‌ام آورد و گفت این خانم جا و مکانی برای خواب ندارد! اجازه بده امشب را در منزل شما بماند! ولی من قبول نکردم! به او گفتم ما این جا آبرو داریم و دختری را به خانه راه نمی دهم! آن زمان در منطقه آزادشهر ساکن بودیم ولی با اصرار دوستم پذیرفتم که یک شب را در خانه ما بماند چراکه دوستم مدعی بود «ر» کسی را ندارد.

با همین خانم ازدواج کردی؟ بله! بعد از این ماجرا او مرا جادو کرد به طوری که نمی توانستم به خواسته هایش بی توجهی کنم! او گفت من همین جا در منزل شما می مانم و امور خانه و آشپزی و شست و شو را انجام می دهم چون شما در این خانه با این اوضاع برادرانت به یک زن نیاز داری. من هم که جا و مکانی برای زندگی ندارم! و … البته تا یک ماه مقاومت کردم ولی بعد دیدم برایم مهم شد. به او علاقه مند شدم در واقع یک عشق جادویی بود! ولی با او شرط کردم که نباید باردار شود تاکید کردم که اگر صاحب فرزند شوی، حتما بیرونت می کنم! او هم قبول کرد و به عقد موقت من درآمد.

پس چه شد که فرانک را به دنیا آورد؟ تا چند سال صاحب فرزند نشدیم اما همان طور که گفتم او با عشق سیاهش مرا جادو کرده بود! حرف شنوی عجیبی داشتم بعد از حدود 4 سال روزی مدعی شد که دچار افسردگی شده است. او را نزد پزشک بردم اما در بین راه گفت راستش می دانم داروی افسردگی من چیست ! اگر صاحب فرزند شوم بیماری ام درمان می شود! من هم قبول کردم و او باردار شد ولی من خوشحال نشدم. ناراحت بودم که او بالاخره کار خودش را کرد!

اختلاف شما از کجا شروع شد؟ همسرم معتاد به «شیشه» بود. به او گفتم باید مواد مخدر صنعتی را کنار بگذاری! اما او فقط مرا سر کار می گذاشت و به مصرف مواد ادامه می داد.

خودت معتادی؟ من نه! متادون مصرف می کنم! قبلا تریاک می کشیدم.

اولین بار کجا و چگونه مواد مصرف کردی؟ حدود 20 سالم بود که با یکی از دوستانم مصرف کردم. او از من بزرگ تر بود و به من خیلی بها می داد. بعد هم استعمال تفریحی را شروع کردم.

نام «فرانک» را چه کسی انتخاب کرد؟ من خودم انتخاب کردم چون نام بیشتر اطرافیانم و خودم با «ف» آغاز می شد.

دخترت را دوست نداشتی؟ اول نه! ولی بعد مهرش به دلم نشست و همه چیزم شد ولی وابستگی عجیبی به مادرش داشت به حدی که اگر مادرش درحالت خواب از او فاصله می گرفت بلافاصله بیدار می شد! باید حتما دست در دست مادرش به خواب می رفت! وقتی مادرش نبود آسمان و زمین را با گریه به هم می دوخت! حتی در خواب هم بوی مادرش را حس می کرد.

چرا همسرت تو را ترک کرد؟ او معتاد بود و دوست داشت با افراد خلافکار زندگی کند! حتی یک بار دخترم را با خودش برد ولی من او را پیدا کردم و دخترم را بازگرداندم. او می دانست «فرانک» دوری اش را تحمل نمی کند و مرا اذیت می کند به همین دلیل هم هیچ نگرانی نداشت!

در واقع فرانک قربانی اختلافات شما شد؟ نه! من به همسرم گفتم که نمی گذارم دخترم را به خانه افراد خلافکار ببرد ولی او توجهی نکرد. یک بار به خانه بازگشت و اجازه دادم حتی شیشه بکشد اما روز بعد باز هم مرا رها کرد و رفت و گفت می خواهم از تو طلاق بگیرم! من در خانه تو زندانی هستم! تو بچه را جمع کن من هم به دنبال سرنوشت خودم می روم!

آن روز که فرانک از مادرش جدا شد، گریه نکرد؟ چرا! ولی سر او را با خرید شکلات گرم کردم تا مادرش دور شود اما بعد از آن با گریه ها و بیتابی هایش مرا اذیت می کرد.

چه شد که تصمیم به قتل کودک معصوم گرفتی؟ او می گفت: من می خوابم تا مادرم بیاید! وگرنه می میرم! من هم طاقت نیاوردم و تصمیم گرفتم او را از این دنیا خلاص کنم! به او شربت متادون دادم و شیرهای گاز شهری را باز کردم تا خودم را هم بکشم.

آن لحظه چه احساسی داشتی؟ هیچ حسی نداشتم فقط می خواستم او هنگام مرگ زجر نکشد.

برای همین رگ دستانش را با تیغ بریدی؟ بله! تیغ روی اپن بود وقتی دیدم هنگام مرگ زجر می کشد رگ دستانش را زدم ولی خونی نیامد! خودم هم تعجب کردم.

آخرین جمله ای که هنگام مرگ به تو گفت چه بود؟ فرانک به چشمانم نگاه کرد و با اشاره دستش به من گفت: بابا کنارم بخواب! چون به او گفتم تو شربت را بخور! من کنارت می خوابم!

زمانی که به چشمان و صورت دخترت نگاه کردی، پشیمان نشدی؟ نه! فقط می خواستم او خفه نشود و زجر نکشد! به او گفتم بخواب وقتی بیدار شوی مادرت هم می آید!

یعنی خودت را مقصر این حادثه تلخ نمی دانی؟ نه! من مقصر نیستم من توسط همسرم جادو شده بودم چه از زمانی که با او ازدواج کردم، چه هنگامی که دخترم را کشتم!

الان چه احساسی داری؟ خودم هم نمی دانم شاید دوست دارم بمیرم!

اگر الان دخترت زنده شود به او چه می گویی؟ می گویم همه تلاشم را می کنم تا مادرت را بازگردانم! که پاپ بکشد! چون دخترم می گفت مادر پاپی شده است (پایپ از ادوات استعمال مواد مخدر صنعتی است) به او می‌گویم خودم بزرگت می کنم ولی

آخرین بار چه موقع مانند یک «پدر» به چهره فرانک نگاه کردی؟ به خاطر ندارم!

چگونه فهمیدی قبل از تو جان باخته است؟ با دست زیر بغلش کوبیدم! دیدم از هوش رفته است چون گریه نکرد! رنگ صورتش هم سفید شده بود!

آن زمان هم هیچ احساس پشیمانی نکردی؟ نه! دیگر خسته شده بودم، خیلی برای مادرش بیتابی می کرد!

قبل از آن هیچ وقت تصمیم به قتل فرانک نگرفته بودی؟ نه! ولی حدود 12 روز قبل از این حادثه، استامینوفن زیاد خورده بود که مادرش او را به بیمارستان برد و بستری شد!

آخرین کلام؟ حرفی ندارم، اشتباه کردم. الان پشیمانم!



source https://koodak.bashariyat.org/?p=39528

فیلم لحظه سرقت موبایل از 2 کودک زاهدانی / از ترس خشک شان زد

۰۵ مرداد ۱۴۰۰

حوادث رکنا: سرقت موبایل از 2 پسربچه در زاهدان آنها را وحشت زده کرد.

سرقت موبایل برای برخی دزدان به راحتی صورت می گیرد . سرقت موبایل ساده ترین راه برای رسیدن به اهداف پلید برخی از دزدان است . سرقت موبایل سبب ایجاد ترس و وحشت در مالباخته می شود. در این فیلم سرقت موبایل سارق به سراغ 2 کودک می رود که گوشه خیابان نشسته و سخت مشغول بازی با موبایل هستند . پس از سرقت موبایل این 2 کودک وحشت زده شده و سارق پا به فرار می گذارد.



source https://koodak.bashariyat.org/?p=39524

مرگ وحشتناک پسر 11 ساله جلوی چشمان دوستانش / دختر کوچولو هنوز چشم به راه برادرش است + عکس

۰۵ مرداد ۱۴۰۰

رکنا: حسین صابری فر نوجوان 11 ساله در برابر چشمان دوستانش به کام مرگ فرو رفت.

سواحل بندرعباس طی 4 ماه گذشته شاهد نجات بیش از 4 نفر از غرق‌شدگی و مرگ 4 نفر دیگر بود. آخرین غرق‌شده ، پسربچه 11 ساله‌ای به نام حسین صابری‌فر بود که 6 روز قبل در هنگام آب‌تنی در ساحل نایبند ،جلوی چشمان دوستانش در دریا ناپدید شد .
افشاگری محسن کیایی از غریبی ناهید کیانی دختر المپیکی در فرودگاه! / باز تکذیب عجولانه! + عکس ها و سند
افشاگری محسن کیایی از غریبی ناهید کیانی دختر المپیکی در فرودگاه! / باز تکذیب عجولانه! + عکس ها و سند

به گزارش رکنا، این پسربچه در 30 تیرماه سال جاری پس از خواندن نماز عید قربان به همراه مادرش در مسجد محله ، راهی ساحل شد تا مانند هر صبح با دوستانش دل به دریا بزند و روز خود را با آب‌تنی و شادی آغاز کند . خانه تا ساحل چند قدمی بیشتر فاصله ندارد او با اجازه مادر دوان‌دوان راهی ساحل شد و به دوستانش پیوست .دریا کمی مواج بود.در همان لحظه عموی حسین او را دید به او توضیح داد که به علت مواجی دریا ،زیاد در آب نماند و پس از آب‌تنی کوتاه راهی خانه شود . پسربچه بازیگوش پس از تایید سخنان عمویش ، پا بر روی دریا گذاشت.لحظاتی نگذشته بود که دوستانش با جیغ و فریاد به مرد صیاد گفتند حسین غرق شده است…
مصطفی چناچن 36 ساله در این خصوص گفت: «صیاد هستم آن روز چهارشنبه بود روز عید،منتظر بودم دریا آرام‌تر شود تا راهی صید شوم ، با دیدن برادرزاده‌ام به او هشدار دادم که مواظب باشد و در زمان جزر و مد دریا حواسش به صخره و… باشد اما ناگاه با اتفاق تلخی روبرو شدم».
مرد 36 ساله با شنیدن فریادهای دوستان برادرزاده‌اش، با وحشت به صحنه حادثه رفت به اطراف نگاهی انداخت خبری از حسین نبود تا آنکه پسربچه بر روی آب قرار گرفت.
«نمی‌دانستم چکار کنم محل حادثه با من فاصله چندانی نداشت به‌سرعت خودم را به محل رساندم اما اثری از حسین نبود آماده شدم که به درون دریا بروم به جستجو بپردازم ناگهان چشمم به بدن بچه‌ای افتاد که بر روی سطح آب قرار گرفت، شناکنان به سمت او رفتم، 15 متری از ساحل فاصله گرفته بودم ، حرکتی نداشت، او را به ساحل آوردم آمبولانس را خبر کردم ، اقدامات اولیه برای نجات جان این کودک انجام گرفت اما نتیجه‌ای نداشت».
بهانه خواهر کوچولو

این کودک راهی بیمارستان شهید محمدی شد ولی کادر درمان پس از احیا و… مرگ او را تائید کردند. ساعاتی بعد بدن بی‌جان کودک شاد و بازیگوش در آرامستان باغو آرام به خاک سپرده شد .
6 روزی است که دختر 4ساله بهانه تنها برادرش را می‌گیرد و نمی‌داند که معنی مرگ چیست ، زن و مرد جوان که هنوز در شوکه ماجرا هستند و چشمانشان پر از اشک است با صدای گرفته به هر نحوی به تنها فرزندشان توضیح می‌دهند که حسین پیش فرشته‌ها رفته است و نزد آن‌ها برنمی‌گردد ولی دختربچه این حرف‌ها را نمی‌فهمند هرروز با بهانه‌های مختلف در پی هم بازیش حسین می‌گردد…
نجات و مرگ 8 نفر از دریا
معاون عملیات سازمان آتش‌نشانی بندرعباس در خصوص آمار مرگ نجات‌یافتگان و غرق‌شدگان در سواحل گفت: از اوایل سال جاری تا اواخر تیرماه گذشته ، مأموران نجات و امداد 4 نفر در سنین 16 تا 24 ساله را از غرق‌شدگی نجات دادند.حسن امینی زاده ادامه داد: در این بازه زمانی متأسفانه جسد 3 نفر (12، 18 و 24 ساله ) در سواحل حوضچه نخل ناخدا و حوالی بوستان غدیر از آب بیرون آوردیم .معاون عملیات سازمان آتش‌نشانی بندرعباس ادامه داد: مرگ کودک 11 ساله در آمار آتش‌نشانی ثبت‌نشده است چون این اتفاق به ما خبر نداده بودند.
وی افزود:شاید آمار مرگ افراد غرق‌شده بیشتر از آمار ثبت‌شده آتش‌نشانی باشد چراکه اگر به 125 اطلاع داده باشند در آمارها ثبت می‌شود .
سرقت تابلوی شنا کردن ممنوع
امینی زاده در خصوص نصب تابلو خطر و شنا ممنوع در سواحل نایبند گفت: یک تابلو در کنار ایستگاه شماره 5 آتش‌نشانی خواجه عطا نصب است و تابلویی در حوالی محل حادثه در نایبند نیز قبل از سال نصب‌شده بود اما گویا به سرقت رفته است.



source https://koodak.bashariyat.org/?p=39521

مرگ زنی دیگر ناشی از حادثه زن کشی سردشت

زنی که سه روز پیش در پی تیراندازی یک مرد به شدت مجروح شده بود، بر اثر شدت جراحات جانباخت.مرگ زنی دیگر ناشی از حادثه زن کشی سردشت

بر اساس گزارش رسیده به سازمان حقوق بشری هه‌نگاو، روز چهارشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۰ (۲۸ جولای ۲۰۲۱)، سعدا اسپندار ٤٦ ساله و شهروند اهل سردشت در اثر شدت جراحات ناشی از تیراندازی همسر دوستش به سوی آنها، در بیمارستان خمینی ارومیه جان باخت.

روز دوشنبه ۴ خرداد (۲۶ جولای)، مرد مسلحی در سردشت با هویت “مجید بیتوشی” با استفاده از اسلحه کلاشینکوف همسرش “هما حاجی‌پور” و “سعدا اسپندار” را به رگبار بست که همسرش به فوریت جان باخت و آن زن دیگر بشدت مجروح شد.

هه‌نگاو پیشتر گزارش داده بود که مجید بیتوشی به دلیل اختلافات خانوادگی مبادرت به قتل همسرش نموده و متعاقب قتل همسر و زخمی کردن سعدا اسپندار خود نیز اقدام به خودکشی کرده بود که هم‌اینک تحت مراقبت‌های پزشکی قرار دارد.

هما حاجی‌پور چندین سال بود که در کشور کشور فنلاند زندگی می‌کرد و برای طلاق از همسرش به سردشت بازگشته بود.

با استناد به آمار به ثبت رسیده در مرکز آمار و اسناد سازمان حقوق بشری هه‌نگاو، از ابتدای سال ۱۴۰۰ تاکنون (۴ ماه)، دست‌کم ۱۴ زن در شهرهای سردشت، سنندج، کرمانشاه، سقز، صحنه، دره‌شهر، ایلام، پاوه و به قتل رسیده‌اند که دلیل بیشتر این موارد اختلافات خانوادگی بوده است.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44921

منیره عربشاهی در گفتگو با رضا اکوانیان: ذات انسان در مقابل محدودیت واکنش منفی نشان می‌دهد

ماهنامه خط صلح – منیره عربشاهی، فعال مدنی زندانی و از مخالفان حجاب اجباری در ایران است. خانم عربشاهی پیشتر به مدت دو سال مجری برنامه بهداشت رادیو بوده و همچنین طی آن مدت در زمینه نمایشنامه‌نویسی رادیو نیز فعالیت داشته است.

این فعال مدنی همچنین در برنامه‌های اجتماعی حوزه کودکان کار به عنوان گزارشگر مشغول فعالیت بوده است. خانم عربشاهی پیش از این به عنوان دبیر مدارس استثنایی در مقطع دبستان و راهنمایی در استان البرز مشغول فعالیت بوده و مدتی نیز در مجله صنعت روز نویسندگی مطالب مختلف از جمله “اسپیرال گامی به سوی خود کفایی” را در کارنامه خود دارد. او و فرزندش یاسمن آریانی در فروردین ۹۸ به دلیل فعالیت در زمینه حقوق زنان در ایران بازداشت و نهایتا توسط دادگاه انقلاب تهران به حبس محکوم شدند. خانم عربشاهی که همراه با دخترش یاسمن آریانی دوران محکومیت خود را در زندان‌های اوین، قرچک ورامین و کچوئی کرج سپری می‌کرد، چندی پیش به مرخصی درمانی اعزام شد و روز جمعه ۱ مردادماه، با پایان ایام مرخصی به زندان کچویی کرج بازگشت. ماهنامه خط صلح طی گفت‌وگویی با وی به بررسی محدودیت‌هایی که در جامعه ایران برای زنان جوان وجود دارد پرداخته است، متن این گفت‌وگو در ادامه می‌آید:

خانم عربشاهی، شما و دخترتان، یاسمن آریانی از مخالفان حجاب اجباری در ایران هستید که به همین دلیل بازداشت و زندانی شدید. معصومه ابتکار، معاون امور زنان و خانواده رئیس جمهوری به تازگی طی نشستی با بیان اینکه مسئولان حجاب را تبدیل به تابو کردند و آن را بدون حق پرسش مطرح کردند، گفته است: “رسانه‌های معاند و ضد دین همین مساله را در دست گرفته و سوار آن شدند و علیه کشور استفاده کردند”. نظر شما درباره صحبت‌های خانم ابتکار چیست؟ شما به عنوان یک کنشگر مدنی چه چیز را اصلی‌ترین عامل حجاب اجباری در جامعه ایران می‌دانید؟ سیاست یا دین‌خویی و فرهنگ مسلط؟ شما حجاب را تابو و یا برگرفته از فرهنگ می‌دانید یا اجباری از سوی حاکمیت؟
از نظر من حجاب حتی از اولویت‌های دین اسلام هم نیست؛ تا جایی که من می‌دانم در قرآن آیه‌ای که زن را وادار به پوشیدن موی سر خود کرده باشد وجود ندارد. البته باید بین حجاب به معنای پوشش موی سر و اندام با حجاب به معنای جدایی و حائل شدن دو مکان یا دو نفر که به‌طور خاص در قرآن به آن اشاره شده، تفکیک قائل شویم. دقیقا به خاطر ندارم! در حدیث یا در سوره و آیه‌ای از قرآن این مطلب را خوانده بودم که پیامبر اسلام به زنان خود امر کرده بود تا خود را در ملاء عام بپوشانند؛ به عبارتی حجاب کنند؛ اما این امر کنیزان و بردگان و حتی زنان عشایر و بیابانگرد را شامل نمی‌شد. احتمالا هدف محمد صرفا تفکیک زنان محرم خود از سایر زنان دیگر بوده است. وگرنه آن را به صورت یک بخشنامه‌ی کلی مطرح می‌کرد. لازم است در اینجا به ادامه‌ی سوال‌تان که پرسیدید آیا حجاب برگرفته از فرهنگ است پاسخ دهم؛ اگر مروری بر تصاویر ترسیم ‌شده توسط هنرمندان قرون گذشته داشته باشیم متوجه می‌شویم که زنان در عصر باستان در یونان، رم یهودیه و ایران و شاید تمدن‌های دیگر آن زمان سرهایشان را با پارچه‌ای مانند شال می‌پوشاندند و از لباس‌هایی بلند برای پوشش اندام خود استفاده می‌کردند. این امر نه به لحاظ تقدس و تدین بلکه یک فرهنگ رایج در آن دوران بوده است. با این مقدمه قصد دارم عرض کنم، حجابی که امروز در ایران به عنوان سمبل و نماد اسلامی مطرح و طبق فرمایشات نظام! خط قرمز جمهوریت‌شان است، فقط و فقط ناشی از حس برتری‌جویی، زن‌ستیزی، فرادستی‌انگاری، یک حکومت دیکتاتور و مردسالار است که تمایل دارد با در اختیار گرفتن کلیت حقوق انسانی زن، عقده‌های فروخورده خود را ارضاء کند. پس اولین قدمی که بعد ار پیروزی انقلاب و در سال ۵۸ برمی‌دارد، اقدام به تحقیر و تخفیف زن با این شعار است “یا روسری یا توسری”! این شعار بیانگر شروع خشونتی گسترده بر علیه زنان است. بالاخره با زور و قلدری زنان را از طبیعی‌ترین حق انسانی خود یعنی انتخاب نوع پوشش محروم کردند و در کمال بهت و تاسف شاهدیم که حتی زنان دیپلمات و خبرنگاران خارجی هم با پا گذاردن در خاک ایران از این مقوله خارج نیستند. حال آنکه در کشوری که مهد ظهور اسلام است چنین قانونی حاکم نیست.

به نظر شما محدودیت‌هایی که در جامعه ایران برای زنان جوان وجود دارد، چقدر از لحاظ روانی زنان جامعه ما را تحت تاثیر قرار داده است. به عنوان مثال مساله انتخاب پوشش و بحث حجاب اجباری، مساله نوع رفتار مثل خندیدن و آرایش کردن و… آیا این‌ها جمعیت زنان جوان جامعه ما را تحت تاثیر قرار داده‌اند؟ آیا افسرده کرده‌اند؟ خشن کرده و یا سرکوب کرده‌اند؟
این موضوع نمی‌دانم چقدر علمی است اما تجربه به ما آموخته ذات انسان به نحوی طراحی شده که همیشه در مقابل محدودیت و ممنوعیت‌ واکنشی منفی از خود بروز می‌دهد. حالا تصورش را بکنید که محدودیت‌ها غیرمنطقی و بیش از آستانه‌ی تحمل، به‌خصوص برای قشر جوان باشد. تمام انسان‌ها از بدو خلقت با روحی آزاد خلق شده‌اند با حق انتخاب و اختیار. پس وقتی روح آزاد انسانی در بکن، نکن‌های افراطی در تعصبات در تحجرات اسیر می‌شود، به یک‌باره لجام گسیخته شده و جوان، فرقی ندارد پسر یا دختر باشد، یا منفعل و ناکارآمد می‌شود (مثل دختران جوان معتادی که نمونه‌هایش را در زندان زنان قرچک ورامین و زندان کجوئی کرج شاهد بودم) می‌دیدم که آنها برای رها کردن خودشان از بی‌هویتی از اینکه باید مثل عروسک کوکی در جامعه‌ای دگم و بسته عمل می‌کردند، بی‌آنکه بستری مناسب برای حمایت و رشد و تقویت، روح مستعد، خلاق و هنرمندشان فراهم باشد و در کمال تاسف نه‌تنها این بستر مهیا نبوده بلکه با ابزارهای بازدارنده و سرکوب‌گر مواجه شده‌اند. دختران جوانی که عاشق رقصیدن، آواز خواندن یا مدل شدن بودند ولی به خاطر همین علایق بازداشت و متحمل حبس شدند. همان‌طور که قبلا گفتم تعداد زیادی از این دختران جوان و به تبع آن پسران جوان و مستعد برای فراموش کردن اصل خود و نیازهای مادی و معنوی‌شان رو به انواع مواد مخدر آورده در گوشه‌ای رها شدند. تعدادی دیگر برای پر کردن این خلاءهای معنوی و محدودیت‌های غیر انسانی عصیانگر، گستاخ و سرکش می‌شوند؛ مانند “هلیا” دختر جوانی که چندی است ویدئوی قمه‌کشی‌اش را در شبکه‌های اجتماعی و فضاهای مجازی می‌بینیم.

یا دختران جوانی که ناامیدانه از ادامه‌ی زندگی دست می‌شویند و مرگ را به زندگی در فضایی تاریک و بسته و استنشاق هوایی مسموم ترجیح می‌دهند؛ مانند دختر آبی که به خاطر منع ورود زنان به ورزشگاه و دیدن و تشویق آزادانه‌ی تیم مورد علاقه‌اش اقدام به خودسوزی کرد و جان عزیزش را از دست داد.

البته درصدی هم هستند که جسارت و شجاعت در وجودشان موج می‌زند و ترجیح می‌دهند به جای آنکه به خود آسیب جسمی یا روحی بزنند علیه سرکوب‌ها و تحقیرها و محدودیت‌هایی که مخالف طبیعت انسانی است، بایستند و مبارزه کنند. با هر هزینه‌ای که در قبالش ناچار به پرداخت باشند.

در اینجا اگر مانعی ندارد اجازه می‌خواهم تا خاطره‌ای از جوانی خودم تعریف کنم. این خاطره مربوط به دهه‌ی ۶۰ است. زمانی که تازه وارد دانشگاه شده بودم. در آن دوران دختری بودم بسیار شاداب و خندان با وجود تمام سختی‌های خاص آن زمان. به قول دوستانم حتی از ترک‌های دیوار هم خنده‌ام می‌گرفت؛ اما همین خنده‌ی ساده که باعث سلامت و بهداشت روان است و جسم را پُرتحرک و شاداب حفظ می‌کند، در من از سمت بزرگسالان به قدری سرکوب می‌شد که به تدریج احساس می‌کردم از نظر اخلاقی مشکل دارم! پس به دنبال راه‌حلی برای تعدیل این صفت خدایی می‌گشتیم تا اینکه تصمیم گرفتم دور از چشم خانواده به روانپزشک مراجعه کنم اما هیچ دکتر روح و روانی را نمی‌شناختم. در نتیجه به بهانه‌ی چکاب دندان از دندانپزشک آدرس روانکاو را جویا شدم. ایشان دلیل را از من جویا شدند و وقتی متوجه شدند علت چیست خندیدند و گفتند “این اقتضای سنت است، اگر امروز نخندی کی باید بخندی و ادامه دادن دلیل برای گریه زیاد است. بیخود دنبال روانکاو و روانپزشک نگرد، آنهایی که می‌گویند دختر زشت است بخندد مشکل دارند نه تو”. با اشاره به این خاطره به این نکته خواستم اشاره کنم که منع من از خندیدن آن هم در اوج جوانی به تدریج داشت اعتماد به نفسم را از بین می‌برد و اگر دنبال راهکار نبودم تبدیل به آدمی دل‌مرده، منزوی، بی‌حس و متنفر از آدم‌های اطرافم می‌شدم.

آیا این سرکوب زنان جوان در جمهوری اسلامی ایران در درازمدت باعث مخالفت با کاور شدن زنان شده است؟
باید خدمت‌تان عرض کنم کاور کردن زنان در جمهوری اسلامی با پوششی به نام حجاب اسلامی در واقع کاور کردن فکر و اندیشه‌ی زنان ایرانی است. زن‌ستیزان حکومت‌ جمهوری اسلامی ایران تلاش دارند تا با این پوشش اجباری زن را به ۱۴۰۰ سال پیش بازگردانند؛ نه ۱۴۰۰ سال پیش ایران، بلکه کشوری که امروزه خودش به این نتیجه رسیده که باید برای ارتقای جامعه و احیای فضایی سالم و اکتیو و پویا و پیش‌رونده لازم است دست از منیت‌های مردانه بشویند و دامنه‌ی محدودیت‌ها و ممنوعیت‌ها را از اطراف زنان کشورش بکاهد.

بله زنان و دختران جوان امروزه بخاطر تمام محدودیت‌های نابجا و خشونت‌های ناروا و قوانین غیرانسانی در مقابل این نماد “حجاب” قد علم کردند؛ زیرا همان‌طور که قبلا عرض کردم این پوشش به واقع کاور کردن تمام حقوق انسانی و طبیعی زنان است.

شما به مخالفت زنان ایرانی با محدودیت‌ها و خشونت‌های برآمده از دل حجاب اجباری اشاره کردید. این مخالفت‌ها توسط زنان در ایران در موارد بسیاری، بازداشت، شکنجه و زندان‌های بلندمدت برای معترضان در سنین مختلف در پی داشته است. آیا جوان بودن معترض به حجاب اجباری در نوع برخورد با او تاثیری دارد؟ تجربه میان برخورد امنیتی با شما و دخترتان یاسمن که از دو نسل با دو سن متفاوت می‌آیید چگونه بوده است؟
نه از باب توهین و تحقیر یا طول مدت حبس. همان‌طور که در جریان هستید برای من و دخترم یاسمن به یک اندازه حبس تعیین شد. به هر دوی ما توهین شد. به من از سوی قاضی مقیسه به‌خاطر آنکه لیاقت مادر بودن را نداشتم و حیف اسم مادر که روی من گذاشته شده! چرا؟ چون نتوانستم دخترم را آن‌طور که مورد پسند ایشان و نظام‌شان است تربیت کنم! اجازه می‌خواهم عین گفته‌ی قاضی مقیسه را نقل کنم. ایشان ضمن ایراد اتهامات من با طرح ۱۶ مصداق نگاهی از روی خشم به من انداختند و گفتند: “خیلی خبیث و کثیف هستی، به تو هم میگن مادر! به جای اینکه مانع دخترت بشی، خودت هم تشویقش می‌کنی و کنارش قرار می‌گیری. یا این توهین که “چی می‌کشی، قیافه‌ش رو ببین”. و یک مشت مزخرفات دیگر. اما در طول بازجویی به دخترم خیلی سخت گرفتند. بعد از کارتکس شدن یاسمن در زندان شهر ری (قرچک ورامین) او را به مدت ۱۰ روز در انفرادی وزرا در مکانی مثل قبر با نوری ضعیف و کم‌سو و سرد با دو پتوی پر شپش یکی برای زیر پا و دیگری رو، حبس کردند و مرا بعد از بردن یاسمن، به قرچک منتقل کردند. در تمام مدت بازجویی من و دخترم نتوانستیم همدیگر را حتی برای لحظه‌ای کوتاه ببینیم. با ورودم به قرنطینه‌ی قرچک پیگیر وضعیت یاسمن شدم ولی پاسخ درستی دریافت نمی‌کردم و از نظر روحی بسیار به هم ریخته بودم؛ چون تقریبا از ۱۰ روز قبل دخترم را ندیده بودم و امیدوار بودم در قرچک همدیگر را خواهیم دید اما نیروهای اطلاعاتی به نحوی برنامه‌ریزی کرده بودند که تا ۱۰ روز پس از آن نیز از دیدن دخترم محروم باشم. یک شکنجه روحی! حتی نمی‌دانستم دخترم کجاست. تا اینکه یک روز قبل از آزاد شدن دخترم از انفرادی مرا هم به وزرا بردند؛ به مسئولین آنجا مشخصات یاسمن را دادم و درخواست کردم اگر آنجاست به من بگویند و اجازه دهند برای یک لحظه ببینمش، اما منکر شدند. مرا به سلولی در نزدیکی در ورودی انداختند. من که حضور دخترم را حس می‌کردم ابتدا با صدایی آرام اسمش را به زبان آوردم در سلول کناری خانمی بود که شروع کرد به صحبت، من مشخصات دخترم را به او دادم و وقتی ایشان تایید کرد که یاسمن در آخرین سلول است. صدایم را بلند و بلندتر کردم تا اینکه یاسمن شنید. او هم با هیجان مرا صدا زد هر دو از پشت پنجره‌ی فلزی و کوچک سلول‌های‌مان گریه می‌کردیم و قربان‌صدقه هم می‌رفتیم؛ مامورین سر رسیدند و ما را با تهدید به اینکه “اگر ادامه بدهید هر کدام‌تان را به جایی دیگر و دور از هم منتقل خواهند کرد” ساکت کردند.

اما کار به همین‌جا ختم نشد. پس از گذشت ۵ ماه که در قرچک به سر بردیم با دستور حیات‌الغیب به زندان اوین منتقل شدیم.

تاریخ دقیق را به خاطر ندارم اما پس از گذشت فکر کنم ۱ یا دو ماه که از حضورمان در اوین می‌گذشت و حکم از سوی قاضی صادر شده بود و دوران محکومیت‌مان را می‌گذراندیم، ناباورانه برای بار دوم از سوی سپاه یاسمن را به مدت ۱ هفته به بند ۲ الف اوین برده و مورد بازجویی مجدد در خصوص همان پرونده قرار دادند! البته کاملا غیرقانونی و بر خلاف آیین‌نامه‌ی زندان‌ها بود. با این توضیحات می‌شود گفت در برخی موارد به‌خصوص بعضی حساسیت‌های افراطی روی یک زندانی خاص برخورد امنیتی متفاوت است که البته ربطی به سن و سال ندارد.

یکی از مسائل مهم زنان جوان در ایران این است که مهم‌ترین مسئله زنان چیست؟ سیاست‌گذاران،‌ برنامه‌ریزان، مدیران اجرائی، پژوهشگران و محققان مسائل زنان چه چیزهایی را باید در راستای بهبود وضعیت زنان، در اولویت و خط اصلی اقدامات خود قرار دهند؟
به عقیده‌ی من تمام مسائل مربوط به زنان مهم و اولویت دارند. بنابراین اهم و مهم برای من به شخصه بی‌مفهوم است. زیرا تمام ما زنان چه جوان و چه میانسال و یا کهنسال که اتفاقا آگاه به حقوق انسانی عرفی و قانونی خود هستیم، دغدغه‌هایی داریم که هر یک در جای خود برایمان حائز اهمیت است. بی‌تردید اولین اصل برای ما زنان حفظ و احترام به کرامت انسانی‌مان است که با احترام گذاردن به این اصل سایر حقوق نیز به صورت اتوماتیک رعایت خواهد شد. چون بحث کرامت به انسان است فارغ از هرگونه نگاه جنسیت‌گرایانه.

با این تفکر زن دیگر جنس نیست؛ بلکه انسانی است دارای تمامی حقوقی که باید شامل‌اش شود. مانند حق حضانت فرزند، حق قیمومیت، حق طلاق، اختیار و انتخاب نوع پوشش، کسب مقامات رده بالای کشوری و حتی لشکری، سهم برابر ارث، شهادت دادن برابر با مردان و موارد این‌چنینی که الان ذهنم یاری نمی‌کند.

نظر شما در خصوص تجربه زنانه از حجاب اجباری در تابستان و تاثیر آن بر سلامتی زنان جوان در جامعه ایران و به طور مشخص در خصوص وضعیت سلامتی و مسائل بهداشتی مرتبط با حوزه جنسی زنان چیست؟ تاثیرات ناشی از محدودیت‌های اعمال شده بر زنان جوان ایرانی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
صددرصد نوع پوشش می‌تواند تاثیرات مثبت و یا منفی بر سلامتی جسم و روان تمام افراد جامعه داشته باشد. زن یا مرد و پیر یا جوان هم فرق ندارد. تصور کنید اسکیمویی در قطب پوششی داشته باشد که یک نفر در استوا یا جزایر هاوایی دارد یا بالعکس. بدون شک غیر قابل تحمل، آزاردهنده و مرگ‌آور است. پس نوع پوشش باید با توجه به اقتضای زمان و مکان باشد. در ایران به این امر به هیچ وجه توجه نمی‌شود. از نظر حکومت اسلامی ایران تمامی زنان باید از یک پوشش در تمام فصول سال تبعیت کنند. پوشاندن مو و کل اندام از بالاتنه تا مچ دست و قد مانتو تا دو وجب زیر زانو و شلوار بلند تا مچ پا.

گرچه امروزه از این نوع پوشش دهه‌شصتی تبعیت نمی‌شود و زنان در طی بیش از ۳۰ سال کوشیده‌اند تا تغییراتی در شکل و ظاهر پوشش خود ایجاد کنند؛ اما این تغییر جوابگوی بسیاری از مشکلات و تاثیرات مخربی که حجاب اجباری در رفتار و سبک زندگی به‌خصوص در دختران جوان ایجاد کرده، نبوده است. ما بسیاری از دختران زیبا و جوان را می‌بینیم که بارها و بارها خود را زیر تیغ جراحان زیبایی برده‌اند؛ یا با انواع پرسینگ به گو‌شه‌ی لب، زیر لب، کنار چشم، بالای ابرو، کنار بینی، روی دندان و یا با تتوها و خالکوبی‌های افراطی تلاش کرده‌اند تا حداقل قسمت‌هایی را که حکومت قادر به محدود کردن آن نبوده‌اند، در معرض دید قرار دهند؛ آنها گاها به دست آدم‌های ناشی دچار آسیب‌های فراوان و جبران‌ناپذیری شده‌اند. شاید بگویید استفاده از این نشانه‌های زیبایی در همه جای دنیا که حتی حجاب اجباری نیست توسط جوانان به کار برده می‌شود. من هم با این گفته موافقم. اما می‌خواهم عرض کنم استفاده‌ی بیمارگونه و عمل‌های زیاد زیبایی توسط خانم‌های ایرانی صرفا به خاطر مد و یا یک تب عمومی نیست. این تاثیر محیط محدود کننده‌ای است که نظام سلطه‌جو بر جوانان ما تحمیل کرده است. اجبار سبب می‌شود تا فرد هویتش را در لابه‌لای مجله‌های مد، فیلم‌ها و شخصیت‌های محبوب خود جست‌وجو کند. از این رو می‌کوشد لبانی مانند آنجلینا جولی، لبخندی مانند نیکول کیدمن، گونه‌هایی مانند فلان زن هنرمند و یا خواننده و … داشته باشد. او نه‌تنها دیگر خودش را دوست ندارد، بلکه تلاش می‌کند بیمارگونه از واقعیت‌های اطرافش بگریزد.

اما در حوزه‌ی سلامت جسم می‌بینیم که زنان ایرانی به صورت افراطی برای نشان دادن زیبایی خود از لوازم آرایشی زیادی استفاده می‌کنند که به لحاظ شیمیایی و غیر استاندارد بودن به چشم‌ها و پوست صورتشان آسیب می‌رساند. موها به خاطر نرسیدن هوا و نور خورشید دچار ریزش می‌شود. علاوه بر این استفاده از انواع وسایل برقی و حرارتی برای زیباتر جلوه دادن جلو و یا پشت مو که بیشتر در معرض دید است، غالبا فاقد طراوت و لطافت می‌شود. نکته‌ای که بسیار حائز اهمیت است، کمبود ویتامین دی است؛ با اطمینان می‌گویم اکثر زنان ایرانی به‌خاطر بی‌بهره ماندن از تابش اشعه‌ی آفتاب بر مو و بدنشان از این ویتامین به‌طور طبیعی محروم هستند. با یک جست‌وجو در گوگل می‌توانید به علت بسیاری از بیماری‌هایی که ناشی از کمبود ویتامین دی است و امروزه به‌خصوص در میان زنان شیوع پیدا کرده پی ببریم. بیماری‌هایی مانند سرطان سینه، فشار خون بالا، دیابت، ام اس، بیماری‌های قلبی، استرس‌ها، کم‌خوابی‌ها و همین‌طور چاقی‌های مفرط.

با توجه به فرهنگ سنتی بخش‌های مختلف جامعه ایرانی، مبارزه با حجاب اجباری را باری بر دوش جوان‌ترها می‌دانید یا فکر می‌کنید تمامی شهروندان با بازه‌های سنی را می‌توان در این امر شریک کرد؟ چگونه؟
از نظر من مبارزه با حجاب اجباری تمام رده‌های سنی را در بر می‌گیرد و سنگینی این بار لزوما بر دوش دختران جوان نیست. ما خانواده‌های مذهبی و بسیار سنتی‌ای را دیده‌ایم که مادر کاملا محجبه است اما دختر یا دخترانش ملزم به انتخاب نوع پوشش مادر نیستند. زیرا اعتقاد به آزادی، اختیار و انتخاب دارند. در کلیپ‌های نه به حجاب اجباری زنان بسیار مسنی را دیدیم که به زحمت و با عصا و واکر راه می‌رفتند اما روسری‌شان را به حمایت از دختران و زنان مخالف حجاب برداشته و صدای آنان شدند. زمانی به ما و به کمپین نه به حجاب اجباری از سوی بسیاری از افراد و حتی فعالین مدنی و سیاسی خرده گرفته می‌شد که مگر تو انبوهی از مشکلات موجود را نمی‌بینی و مشکل ما این یک تکه پارچه است؟! و امروز با قطعی‌های مکرر برق، زنی از گرگان با برداشتن روسری و پرت کردن آن بر روی زمین صدای اعتراضش را بلندتر می‌کند و می‌گوید: “فقط این لعنتی را روی سر ما گذاشتید”. یعنی نماد خشونت و عقب‌ماندگی و مانعی برای پیشرفت و گرفتن حق را به زور بر سر ما کردید تا پس زده شویم و صدای‌مان در نطفه خفه شود. اما نخواهید توانست.

از سوی دیگر حالا یا در قالب شوخی و طنز و یا واقعیت، محمد شرقی، جانشین معاون هماهنگ کننده ناجا می‌گوید: دادن گل و هدیه به خانم‌های بی‌حجاب را در دستور کارمان قرار داده‌ایم؟! همین دو مورد نشان می‌دهد که چقدر روی حجاب زنان حساسیت وجود دارد. یکی از دل مردم است و آگاه به این امر که حجاب پوششی است برای اجحاف و زورگوئی و تمامیت‌خواهی و قلدری حکومت و دیگری مزدوری است درمانده از قوه‌ی قهریه؛ می‌کوشد تا برای نیل به مقصود با دادن گل و هدیه به زنان بی‌حجاب موضوع حجاب را به اصطلاح خودشان درون‌سازی کنند.

شما تجربه حبس در زندان قرچک ورامین، بند زنان زندان اوین و بند عمومی زندان کچوئی کرج را داشته‌اید. بر اساس تجربه شخصی‌تان چه تصویری از زیستن در کنار زندانیان زن و به طور مشخص زنان جوان زندانی و مشکلات آنان، چه از باب مسائل بهداشتی و چه از باب برخورد مسئولین زندان به تفکیک زندان و مردان در ذهن دارید؟
وقتی وارد زندان قرچک شدم چهره‌ای دیگر از زنان را دیدم. چهره‌ی‌ای که درصد بالایی از آن نتیجه‌ی ظلم و بی‌عدالتی حاکمیت است. در آنجا دختران جوان و زیبایی را دیدم که برای تامین مایحتاج خود و خانواده مجبور به سرقت، تن‌فروشی و حمل قاچاق شدند. زنانی که ترجیح دادند تا بدبختی‌هایشان را پای پایپ و چراغ پیک‌نیک و زرورق و وافور… دود کنند و به هوا بفرستند. از نظر وضعیت بهداشت و درمان تجربه‌ی من از سه زندان قرچک، اوین و کچوئی مشابه هم است؛ رسیدگی لازم به هیچ وجه صورت نمی‌گیرد، شاید در هر سه بهداری که من تجربه کردم فقط یک نفر از کادر پزشکی از حس انسانیت و دلسوزی برخوردار بوده ولی به لحاظ محدودیت‌های دارویی و امکانات پزشکی عاجز از رسیدگی لازم شده و برای التیام روح زندانی بیمار، محبت و همدردی‌اش را نثارش کرده است.

قبل از کرونا اعزام‌ها به‌ندرت صورت می‌پذیرفت. به خاطر دارم دختر بسیار جوانی که فقط ۱۹ سال داشت، از روی پله‌ی هواخوری افتاد، از ناحیه‌ی مچ دست آسیب جدی دید، به بهداری مراجعه کرد اما تنها خدمت بهداری به او دادن یک قرص مسکن برای تسکین دردش بود! اما لحظه به لحظه درد و ورم پا بیشتر می‌شد و مشخص شد که استخوان دستش شکسته و قرار شد به بیمارستان اعزام شود؛ با این حال و با وجود پیگیری‌های که انجام دادیم اعزام صورت نگرفت و آنقدر زمان برد که مچ دست کج جوش خورد.

بارها شاهد بی‌مبالاتی پرستاران در دادن قرص‌های اشتباه به زندانیان در دو زندان قرچک و کچوئی بودم و این امر گاها با مسمومیت زندانی همراه می‌شد. تغذیه به خصوص در قرچک فاقد ویتامین و پروتئین کافی است و اکثر زنان زندانی از کمبود ویتامین‌هایی مانند ب۱، ۲ و ۳ که در انواع گوشت مرغ و ماهی و سبزیجات است و یا ویتامین ث که در مرکبات یافت می‌شود محروم هستند. خرید محصولات گوشتی و سیفی برای زندانیانی که شرایط مالی خوب یا متوسطی دارند در اوین بیشتر و در کچوئی نسبتا امکان‌پذیر است. اما باید توجه داشته باشیم اکثر زندانیان زن این استطاعت مالی را ندارند و ناچارند غذای کم خاصیت زندان را میل کنند. بیگاری کشیدن از زندانیان یکی از معضلات حاکم بر دو زندان قرچک و کچوئی است.

اکثر زنان و دختران جوان یا میانسالان توانمند ناچارند برای کارفرمایان کارخانجات و شرکت‌های تولیدی در قبال مزدی اندک و ناچیز کار کنند. در زندان کچوئی این موضوع را هنگامی که مدیر کل سازمان زندان‌ها برای بازدید آمدند مطرح کردم و به ایشان فهماندم که در حکم هیچ‌یک از این زنان، کشیدن حبس با اعمال شاقه و بیگاری نیست و این اجحافی است که زندان در حق آنان می‌کند. برخی از این زندانیان واریزی ندارند علاوه بر این ناچارند حاصل دسترنج خود را برای خانواده‌هایشان در بیرون از زندان واریز کنند. حال تصور کنید برای یک ماه کار ۳۰ هزار تومان! آن هم با توجه به تورم دریافت کنند، واقعا شرم آور است؛ یا برای هر ۱۰۰ تا برس که هر کدام باید به تعداد ۱۵۰ سوزن زده شود، فقط مبلغ ۲۵ هزار تومان پرداخت می‌شود؛ حال آنکه یک برس در بازار به مبلغ ۳۰ تا ۵۰ هزار تومان به فروش می‌رسد. سر انگشتان نیروی کار ارزان زندانی به خاطر کارهای ریز و سرانگشتی پینه زده و کمرها و کتف‌ها به خاطر خمیده بودن غالبا آزرده و دردمند است.

با سپاس از وقتی که در اختیار خط صلح قرار دادید.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44917

تهران؛ یک قربانی کودک همسری به اتهام قتل همسرش بازداشت شد

۱۱.بهمن.۱۴۰۲هرانا در آبان ماه امسال یک قربانی کودک همسری در تهران با خوراندن قهوه مسموم به همسر خود، وی را به قتل رساند. طی روزهای اخیر، م...